سابقه فیلمهای اصغر فرهادی نشان داده او در نگارش فیلمنامههایش، مسئلهای ذهنی را دنبال میکند. مسئلهای برگرفته از جامعه ایرانی که قصد دارد آن را در کشاکش نقشها و نمودهای بازیگران فیلمهایش به نمایش بگذارد. ازاینرو برای درک بهتر قهرمان فرهادی، بایستی از مسئله او در فیلم درک کاملی پیدا کنیم. قهرمان، روایت ساختهشدن «روایت» در یک نظام اجتماعی و سیاسی است. نظام اجتماعی که فرد را متأثر از مشکلاتش در ارتباط با زندان، خانواده و سایر افراد جامعه قرار میدهد. اگرچه از شخصیت قهرمان فیلم، دو روایت قهرمان «مردمی» و قهرمان «دولتی» ارائه میشود، اما این زندان، خانواده و جامعه هستند که قهرمان را در جامعه ایرانی حائز ارزشهایی میکنند که او شایسته ارزشمندی شود؛ اما «رحیم» که شخصیت اصلی قهرمان فرهادی است در مواجهه با واقعیت، نمیتواند بین تکههای کوچک واقعیت و آنچه حقیقت زندان و جامعه است ارتباط برقرار کند. از یکسو، زندان تلاش میکند از پیروزی قهرمان بر نفس خودش برای پوشش یک شکست سیاستی بهرهبرداری کند و از سویی تلاش قهرمان برای پیروزی روایت خودش از حقیقت فداکاری و صداقتش، با شکست مواجه میشود و او نهتنها در جامعه بلکه در خانواده نیز نمیتواند اعتبار روایت فردی خود، از واقعهای که متأثر از آن، قهرمان نامیده شده را باورپذیر کند. بنابراین مسئله اصغر فرهادی، چیستی واقعیت و چگونگی شکلگیری آن و تضاد آن با حقیقت است. فرهادی با انتخاب کاراکتر رحیم در طبقه اجتماعی ضعیف، تلاش کرده با ارائه خرده واقعیتهای این قشر، روایتی از مداخله نظام سیاسی در یک واقعیت را طرح کند. قهرمان فیلم در اوج مشکلات مالی خود، در موقعیتی غیرمنطقی ولی فضیلت مند قرار میگیرد و تلاش میکند در ساحت زندگی فردی خود، کنشی مبتنی بر اخلاق را ارائه کند. قهرمان اصغر فرهادی، روایت انسانهای معمولی جامعه ایرانی است که در درون زندگی خود کنشگر رفتارهایی هستند که آنها را در قامت یک قهرمان در درونشان نمود میدهد؛ اما این قهرمان تبدیل به اسطوره نمیشود و نمایندگان قدرت تلاش میکند آنها را در جهت تقویت اهداف و ساختار ارزشهای خود بهکارگیری کند؛ اما زمانی که قهرمانها تلاش میکنند راهی مستقل ازآنچه نظم قدرت برای آنها تدبیر کرده حرکت کنند، به ناگاه «ضدقهرمان» متولد میشود. پیامد تقابل قهرمان و ضدقهرمان در جامعه ایرانی که هر دو زاییده فرا واقعیتهای مجازی هستند، برهمکنشهای رفتاری قهرمان و ضدقهرمان است اگرچه هر دو یک نفر هستند، اما چنان زلزلهای در روابط اجتماعی فرد با جامعه و فرد با نظام سیاسی خود پدید میآورد که اعتماد بین فرد با خانواده و افراد با نهادهای نماینده قدرت همچون زندان را دچار گسست میکند. اما آغاز این بیاعتمادی از کجا شروع میشود؟ اصغر فرهادی در فیلم قهرمان، آغاز فرایند اعتماد زدایی فرد و جامعه و نظام سیاسی نسبت به یکدیگر را از دروغ بزرگی میداند که واقعیت رفتار افراد و انگیزههای آنها ازآنچه انجام میدهند را زیر سؤال برده و نهادهای متصل به قدرت تلاش میکنند با ابزاری کردن فرد و حتی نهادهای مدنی همچون خیریهها، به تقویت نهاد قدرت و یا پوشش کاستیها آنکه در این فیلم مشخصاً زندان است، میپردازد. زندان نماینده نهاد قدرتی است که از ساختهای خصوصی فرد عبور میکند و به خانه فرد میآید و تلاش میکند ارزشهای سنتی فرد را در خدمت قدرت قرار دهد؛ اما قهرمان داستان، در لحظات پایانی فیلم به دنبال رهایی از تناقض روایت دولتی و فردی خود از واقعیت، از تمام ساختهای اجتماعی و سیاسی معطوف به قدرت برای قهرمان شدن فاصله گرفته و در درون ساحت خصوصیاش آگاه که از جامعه و نظام سیاسی طردشده، قهرمانی خود را با وارد شدن به زندان، جشن میگیرد. قهرمان اصغر فرهادی داستان آنهایی که در درون خودشان قهرماناند ولو آنکه در زندان فیزیکی حضورداشته باشند. این افراد اگرچه در آزادی جسم در جامعه آزادند اما جامعه برای آنها قفسی بزرگتر و زندانی تکنولوژیک محصور در رسانهها و شبکههای اجتماعی است که ابزار قدرتمند روایت ساز نظم سیاسی موجود است. قهرمان اصغر فرهادی، روایت فروپاشی دروغ بزرگ در مواجهه با خرده حقیقتهای شبکههای اجتماعی است. قهرمان فرهادی روایت قهرمانهای پنهانی است که قدرتمندانه از سوی رسانههای معطوف به قدرت، آشکار و شناسایی میشوند تا فرا واقعیتی را برای تقویت ارزشهای تقویتکننده قدرت ارائه کنند.