کتاب «فاطمه فاطمه است» اثر دکتر علی شریعتی از کتابهایی است که جنبههایی از زندگی حضرت فاطمه را نشان میدهد. «فاطمه فاطمه است»، این گویاترین عبارتی است که میتوان برای توصیف یک فرا قهرمان زن به کار برد. قسمتی از این کتاب نوشته دکتر علی شریعتی را در ادامه میخوانید:
«در میان همه جلوههای خیرهکننده روح بزرگ فاطمه، آنچه بیشتر از همه برای من شگفتانگیز است این است که فاطمه، همگام و هم پرواز روح عظیم علی است. او در کنار علی تنها یک همسر نبود که علی پس از او همسرانی دیگر نیز داشت. علی در او به دیده یک دوست، یک آشنای دردها و آرمانهای بزرگش مینگریست و انیس خلوت بیکرانه و اسرارآمیزش و همدم تنهاییهایش. این است که علی هم او را به گونه دیگری مینگرد و هم فرزندان او را.
شگفتا، در برابر پدر، آنهم علی، نسبت فرزند به مادر و پیغمبر نیز دیدیم که او را به گونهی دیگر میبیند. از همه دخترانش تنها به او سخت میگیرد، از همه تنها به او تکیه میکند. او را ـ در خردسالی ـ مخاطب دعوت بزرگ خویش میگیرد.
نمیدانم از او چه بگویم؟ چگونه بگویم؟ خواستم از «بوسوئه» تقلید کنم، خطیب نامور فرانسه که روزی در مجلسی با حضور لویی، از «مریم» سخن میگفت. گفت: هزار و هفتصد سال است که همه سخنوران عالم درباره مریم داد سخن دادهاند. هزار و هفتصد سال است که همه فیلسوفان و متفکران ملتها در شرق و غرب، ارزشهای مریم را بیان کردهاند. هزار و هفتصد سال است که شاعران جهان در ستایش مریم همه ذوق و قدرت خلاقهشان را به کار گرفتهاند. هزار و هفتصد سال است که همه هنرمندان، چهرهنگاران، پیکرسازان بشر، در نشان دادن سیما و حالات مریم هنرمندیهای اعجازگر کردهاند؛ اما مجموعه گفتهها، اندیشهها، کوششها و هنرمندیهای همه در طول این قرنهای بسیار، بهاندازه این کلمه نتوانستهاند عظمتهای مریم را بازگویند که: «مریم (س)، مادر عیسی (ع) است».
و من خواستم با چنین شیوهای از فاطمه بگویم. باز درماندم. خواستم بگویم، فاطمه دختر خدیجه بزرگ است. دیدم فاطمه نیست. خواستم بگویم که فاطمه دختر محمد است. دیدم که فاطمه نیست. خواستم بگویم که فاطمه همسر علی است. دیدم که فاطمه نیست. خواستم بگویم که فاطمه مادر حسین است. دیدم که فاطمه نیست. خواستم بگویم که فاطمه مادر زینب است. باز دیدم که فاطمه نیست. نه اینها همه هست و این همه فاطمه نیست. فاطمه، فاطمه است.»