نقش یابی مذاکرات چندجانبه راهبردی با قدرتهای بزرگ در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را میتوان بخشی از بین المللی گرایی راهبردی ایران توصیف و تحلیل کرد؛ بین المللی گرایی یکی از ابزارهای تعامل هوشمند، چندجانبه گرایی و حفظ منافع ملی پردامنه است.
مذاکرات مربوط به توافق هستهای در تیر ماه 1394 به توافق «برنامه جامع اقدام مشترک»(برجام) انجامید؛ اما با خروج دولت دونالد ترامپ در ۱۸ اردیبهشت 1398، آمریکا به طور رسمی از برجام خارج و بازگشت تحریمها به صورت گذشته را اعلام کرد. این پایان کار نبود و با روی کار آمدن دولت جو بایدن دموکرات، مذاکرات احیای برجام در اوایل سال 2021 آغاز شد و پس از 6 دور مذاکره، ادامه مذاکرات به دولت سیزدهم واگذار شد. اکنون مذاکرات احیای برجام از ۸ آذر در وین در سطح معاونان وزیران امور خارجه آغاز شده و دور هشتم مذاکره همچنان ادامه دارد که این بار مذاکرات بدون حضور مستقیم ایالات متحده و با گروه 1+4 انجام میشود.
اگرچه 6 دور مذاکره فشرده توسط سید عباس عراقچی، معاون سیاسی وقت دولت روحانی توانست چارچوب مشخصی را برای مذاکرات مربوط به احیای برجام ایجاد کند اما با روی کار آمدن دولت جدید در ایران و دگرش در راهبرد مذاکراتی، عملاً این دور از مذاکرات با بازگشت به نقطه صفر آغاز شد. در واقع در این دور از مذاکرات درک کارگزاران سیاست خارجی ایران بر این امر استوار بود که میتوان مسیر و اهداف حداکثری برای منافع ملی در نظر گرفت اما واکنشهای حداکثری کشورهای 1+4 این ابزار تاکتیکی ایران را محدود کرد و اساساً مسیر دو طرفه مذاکراتی در وین کند شد. باید تاکید کرد که درک و الگوی مذاکراتی و اهداف راهبردی طرفهای 6 گانه برجام متفاوت، متنوع و حتی میتوان گفت دور از هم شکل گرفته است و اگر بی اعتمادی مزمن را نیز به آن بیافزاییم به محیطی از پیچیدگی خواهیم رسید که دورنمای روشنی را نشان نمیدهد. در این قالب، مذاکرات احیای برجام را میتوان یه عنوان مذاکراتی راهبردی با مؤلفههای تازه قدرت و در عین حال نقطه صفر مذاکراتی تصور کرد که عملیات احیای آن بدون ترمیم سازههای قدرت و ایجاد توازن راهبردی امکانپذیر نخواهد بود. در این میان نقش مذاکره کننده ارشد روسیه سرگئی اولیانوف و انریکه مورا به عنوان هماهنگ کننده کمیسیون مشترک برجام بیش از پیش اهمیت یافت؛ به نحوی که اولیانوف به عنوان واسطه مذاکراتی تلاش کرد تا دیدگاهها و رویکردهای ایران و آمریکا را به هم نزدیک کند. روسها که پس از دههها تلاش توانستهاند پایههای دیپلماسی مدرن روسی را در خاورمیانه بنا کنند اکنون با بهره گیری از این زیربنا به دنبال آن هستند تا به عنوان یک واسطه دیپلماتیک در برجام، نقطه ارتباطی منافع سه ضلعی آمریکا، ایران و اروپا باشند. اما اروپاییها که پیش از این در قامت تروئیکا در مذاکرات برجامی نقش موثرتری داشتند همراه با تغییر در سطوح سیاست داخلی به نظر میرسد که در مذاکرات احیای برجام، از یکپارچگی سابق دیگر خبری نیست و تنها این فرانسه است که نقش همیشگی خود در قامت یک پلیس بد را ایفا کرده است. همچنین اگر نگاهی جامع به مذاکرات احیای برجام در وین داشته باشیم، به نظر میرسد که مذاکرات در مسیری درست و روبه پیشرفت حرکت میکند و در پس برخی رویکردهای متناقض میان ایران، 1+4 و ایالات متحده نوشتار یک متن واحد آغاز و حتی به پایان رسیده باشد به نحوی که الگوی رفتاری دولت بایدن و سکوت اجرایی در قبال فشار تحریمی عملاً نشان میدهد که ایران و 1+5 به یک توافق موقت در قبال اقدامات اعلامی و اجرایی رسیدهاند و این توافق مسیر یک توافق گام به گام اجرایی نانوشته خواهد بود تا در یک نقطه معین به شرایط اعلامی رسمی بیانجامد. در فرجام میتوان تاکید کرد که ادراک راهبردی و انتظارات طرفهای برجامی در مذاکرات وین امروز در وضعیت بسیط قرار دارد و آنچه این این رویکردهای بسیط را در تلاقی منافع ملی در کنار هم قرار خواهد داد، نگاه متوازن و رویکرد جدید بین المللی گرایی و تعامل هوشمند ایران به منظور بهره گیری از سازههای قدرت ملی برای کاهش تهدیدات در محیط امنیتی، تداوم تعاملات اقتصادی و نهایتاً حفظ پیگیری منافع ملی است.