بابک خطی
طبیب و فعال اجتماعی
کارکرد پزشکی درمان بیماریها از بين بردن دردهای جسمی و روحی ناشی از آن و بازگرداندن سلامتی است. اقدامات مربوط به زيبایی نیز به تمام موارد و اقدامات مداخلهای اطلاق میشود كه برای از بين بردن چیزی که بدشكلی ساختاری يا زیبایی شناسانه در بدن تلقی یا تصور میگردد، انجام میشود و گسترهای وسيع -از تجويز کرمهای ساده و ترکیبی تا پیچیدهترین جراحیهای پلاستیک - را در برمیگیرد.
اینجا دو حالت کلی برای جراحیهای زیبایی میتوان در نظر گرفت؛ یکی مواردی که این نوع مراجعات به دنبال اتفاقاتی مثل سوختگی، اسیدپاشی، تصادف و ... رخ میدهد و اقدامات انجام شده بعدی اساساً درمانی و برای بازگرداندن شکل یا عملکرد یک عضو به زمان قبل از آسیب انجام میگیرد. در نوع دیگر مراجعه وقتی اتفاق میافتد که یک فرد در پی تغییر چیزی در اعضا و جوارح خود است که آن را ناقص یا زشت میپندارد و این روزها برای این نوع مراجعان اصطلاح «زیباجو» بهکاربرده میشود.
نکته قابلتأمل این است که در دسته دوم -در عین قبول اینکه هر فرد داستان مخصوص به خود را دارد و تصمیمی مخصوص بر اساس شرایط خود را میطلبد- یک الگوی رفتاری یکسان در بسیاری از موارد دیده میشود که در ادامه به توضیح آن خواهیم پرداخت.
در قدم اول در مورد بسیاری از ویژگیهای ظاهری و بدنی که بهطورمعمول و عادی در اعضا و اندام انسانها وجود دارند برچسب ناقص و زشت زده میشود و همزمان به انتشار الگویی مصنوعی، غيرعادی و یکسان از هرکدام از اين اجزا بهعنوان حالت ایدهآل و زیبا اقدام میشود.
اين دو تصویر متضاد توسط رسانهها -رسانههای بزرگ دیداری و شنیداری، گروههای اجتماعی مختلف حقیقی و اینترنتی، فردبهفرد و ...- بهطور انبوه در بستر جامعه ارائه و توزيع میشود و تدریجاً كسانی صاحب زيبایی و کمال تعريف میشوند كه چنين الگوهای ساختگی و برساختهای در آنها وجود داشته باشد.
مرحله بعد افزايش تعداد اين اقدامات غیر لازم موسوم به زيبایی و عمومی شدن آن است، بهگونهای كه اين معيارها از الگوی زيبایی صرف نیز فراتر رفته و در قامت پیششرطهایی برای پذيرفته شدن فرد در جامعه ظاهر میشوند.
بعد از رسیدن به این مرحله جامعه وارد یک اپیدمی اجتماعی-فرهنگی شده و با انبوه افرادی مواجه خواهد بود كه در جو غالب تعریف القاء شده از زیبایی و عدم اعتمادبهنفس، خود را دارای نقص فرض میکنند و به دنبال درمان! چيزی میگردند كه در حقیقت اصلاً بیماری واقعی نیست و در بستر تبلیغات رسانهای است که چنین به نظر رسانده میشود.
تبلیغاتی دامنهدار و وسیع که هزینههای آن توسط شرکتهای تجاری كه دستگاهها و موارد موردنیاز اين اقدامات را وارد يا توليد میکنند و بخشهایی که این اقدامات را انجام میدهند، تأمین میشود.
البته شایانذکر است که در موارد محدودی حس نیاز به تغییر شکل اعضای بدن حاصل نوعی بیماری روانپزشکی است که تحت نام کلی بیماریهای بدشکل پنداری بدن طبقهبندی میشوند و نیاز به دریافت درمان خوراکی و رواندرمانی دارند، هرچند حتی در این موارد نیز شرایط اجتماعی و اپیدمی توصیف شده به تشدید علائم در این بیماران خواهد انجامید.
نتیجه تلخ غایی این اپیدمی جامعهای است كه چهرهاش در رؤیای زيباتر شدن بهتدریج مخدوش میشود. از نگاهی دیگر این ارزشهای القایی زیر لوای زیبایی ازنظر اقتصادی نیز باعث ایجاد فشار کمرشکن خصوصاً بر طبقات متوسط و ضعيف در جامعهای خواهد شد که افراد آن تحت فرایندی خشونتبار به سمت پذیرفتن و داشتن ظاهر متحدالشکل در مقام یک ارزش سوق داده میشوند.
برای جستجوی راهی به بهبود، ابتدا باید این آگاهی وجود داشته باشد که این اپیدمی-هیستری، قدرتمند، دارای ابعاد جهانی و صاحب بازوهای رسانهای قوی است.
برای برونرفت از این شرایط پیچیده، ابتدا لازم است روی مفهوم زیبایی که ذاتی کاملاً نسبی و سلیقهای دارد و دارای گفتمانی چند روایتی است بهطور عمیق و در مقیاسی وسیع کار شود تا در بستر آن بیاعتباری و عدم اصالت وجود تنها یک روایت از زیبایی بیشازپیش بر جامعه آشکار شده و در اذهان عمومی جا باز کند. درعینحال لازم است که جامعه در مورد مصادیق سلامتی نیز بهاندازه کافی آموزش ببیند و با مفاهیمی چون در صلح بودن با خود و آشتی با خویشتن خویش نیز هر چه بیشتر آشنا شود.
در کنار این اقدامات فرهنگی-اجتماعی، تهیه و تنظیم راهنماهای بالینی برای آن دسته از اقدامات پزشکی که بهنوعی در حوزه زیبایی هم مفهوم و ما به ازایی مییابند نیز میتواند با به حداقل رساندن سوءاستفادهها به تغییر شرایط به سمت بهبود کمک کند.