علی صالحآبادی – مدیرمسئول
حوادث، اتفاقات، رویدادها، سیاستگذاریها و «کنش» و «واکنشهایی» را که در جامعه به وقوع میپیوندند؛ اگر از منظر «جامعهشناختی»، «روانشناختی» و بهرهگیری از «عقل سیاسی» مورد تجزیهوتحلیل قرار دهیم، نتیجه میگیریم که وقوع رویدادها دو سو دارد؛ یکی حاکمیت و دیگری شهروندان. اگر حاکمیت در ارتباط با امور زندگی مردم، «سنجیده»، با حسابوکتاب، با بهرهگیری از علم و گفتوگو با منتقدان در داخل و مخالفان در خارج عمل کند، خروجیاش برای کشور و مردم «جلب منفعت و دفع ضرر» میشود. در غیر این صورت درگذر زمان نارضایتی در جامعه شکل میگیرد و اعتراض و شورش به وقوع میپیوندد.
متأسفانه درگذشته و حال شاهدیم که تصمیمگیریهای خرد و کلان در داخل و روابط خارجی بهگونهای بوده که در داخل بر تعداد معترضان افزوده و در خارج بهانه به دست غرب، اسرائیل، کشورهای عربی، ترکیه، جمهوری آذربایجان و ... داده تا زمینه برای یارگیری علیه ایران در دنیا، مجامع بینالملل مثل سازمان ملل، کمیسیون حقوق بشر و ... شکل گیرد.
نویسنده دراینباره به چند نکته اشاره میکند:
1-سیاست در سه دهه گذشته (از انتخابات مجلس چهارم به بعد) بر محور حذف و رد صلاحیت افراد خدوم به بهانههای واهی بدون اینکه اتهامات علیه کاندیداها در دادگاه صالحه به اثبات رسیده باشد، باعث تشکیل مجالس چهارم، پنجم، هفتم، هشتم، نهم و یازدهم شد. اکنون نتایج ناکارآمدی این مجالس را میبینیم.
2-اصلاحطلبان در هفتههای گذشته در دیدار با دبیر شورای عالی امنیت ملی، رئیسجمهور و رئیس قوه قضائیه؛ وضعیت کنونی و بحرانی که در کشور شکلگرفته را نتیجه یکدستسازی حاکمیت و حکمرانی غیر مطلوب دانستند. این واقعیت را میتوان در انتخابات مجلس یازدهم و ریاست جمهوری 1400 مشاهده کرد. اکنون مردم هزینه این اتفاقات را میپردازند و به عملکردهای بد معترض هستند.
3- از مرگ مهسا امینی بیش از 70 روز میگذرد در این اتفاق دلخراش اگر مسئولان تدبیر به خرج میدادند در همان روزهای نخست موضوع قابلحل بود ولی بیتدبیری، بحرانی خلق کرد که انتهایش نامعلوم و باعث نارضایتی شده است.
4-مرگ مهسا امینی دختر 22 ساله کُرد، اهل سقز باعث شد تا ایرانیان مقیم خارج که تا پیش از آن پراکنده و باهم اختلاف شدید داشتند، متحد و علیه جمهوری اسلامی به میدان آمدهاند. پرسش این است که چرا چنین اتحادی شکل گرفت، مردم مقصرند یا حاکمیت؟
5-دانشگاهها تا پیش از مرگ مهسا امینی به لحاظ سیاسی مرده و خاموش بودند، این اتفاق باعث شد تا دانشگاهها بهیکباره سیاسی و معترض شوند. در حالی چنین اتفاقی افتاده که بسیاری از دانشجویان با سهمیه وارد دانشگاهها شدهاند و بسیج دانشجویی هم در دانشگاهها حضور دارند ولی این دو نتوانستند جلوی اعتراضات دانشجویان را بگیرند.
6-مدارس در چهار دهه گذشته هیچگاه حالت اعتراضی نداشتند ولی خطا و اشتباه گشت بیحاصل ارشاد، بستر را برای اعتراض دانش آموزان نیز فراهم کرد.
7- اعمال سیاست توپوتشر تاکنون نتیجه منفی داشته، بااینوجود عدهای هنوز از این واژه استفاده میکنند و برخی میگویند اکثر کسانی که بیحجاب هستند، پدر و مادرشان دزدند! ملعون خواندن ورزشکاران و سلبریتی ها، اهانت به زنان معترض و باخت 6-2 تیم ملی در مقابل انگلیس را به آمریکا، اسرائیل، آل سعود و وطنفروشان داخلی نسبت دادن، مصداق سیاست تهاجمی و هیجانی است که جز ضرر، فایدهای ندارد.
8- عدهای در کشور گفته و میگویند که پوزه آمریکا را به خاک میمالیم، نتانیاهو را دستبسته و کتبسته به ایران میآوریم، برجام را در صحن علنی مجلس آتش میزنند، مذاکره برای احیای برجام را بیفایده میدانند و ... این گفتمان سودی برای مردم و کشور نداشته و ندارد.
در حالی چنین ادبیاتی در کشور وجود دارد که سیاست و حکمرانی خوب با انعطاف شدنی است نه با تصلب. سیاست بده - بستان، امتیاز دادن و امتیاز گرفتن در داخل و خارج کاری است که بسیاری از کشورها ازجمله ترکیه همسایه غربی ما انجام داده و باوجوداینکه منابع نفت و گاز ندارد، مردمش از رفاه بیشتری نسبت به مردم ایران برخوردارند.
به عقیده بسیاری از صاحبنظران و نویسنده، پیامد سیاست تهاجمی و عدم بهرهگیری از انعطاف در داخل و خارج باعث شده تا کشور از یکسو در انزوا و از سوی دیگر در محاصره رسانهای قرار گیرد. این دو دستپخت تندروها و انقلابی نماهاست که هر دو برای کشور و مردم هزینهساز بوده و هستند.
درختِ دوستی بنشان که کامِ دل به بار آرد
نهالِ دشمنی بَرکَن که رنج بیشمار آرد