لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار
نور هستی شد تجلی از جمال کردگار
قطب انوار حقیقت آمد از تقدیر عشق
یعنی از آن کعبهی حق شد، حقیقت آشکار
آسمان هو هو زنان دف میزند از شوق عشق
چون علی آمد به دنیا از حریم ذات یار
بلبلان سرمستِ از پیمانههای نور عشق
سر دهند آواز ناب آن شهِ بااقتدار
عاشقان دیوانه حُسن و جمال روی او
پایکوبان در سرای عشق، مستان بیقرار
چونکه حق، نور ولایت در جهان تابنده کرد
از تولای علی مرتضی، آن شهریار
یا علی مولا مدد، آهنگ شوق ست و طرب
آمده از پیش حق، آن دولت با افتخار
ذوالفقارش میزند بر جان بدخواهان زشت
تا بیندازد اساس نفس شَر، آن شهسوار
شیر حق، شاه ولایت، حضرت مولا علی ست
هر که گیرد دست او، باشد همیشه رستگار
با علی هر کس که باشد، بینیاز از عالم است
از علی دارد بشر نزد خدایش اعتبار
کیست مانند علی، آن محرم اسرار یار
لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار