هازارد در ۱۰ اکتبر ۲۰۲۳ و در حالی که تنها ۳۲ سال داشت، خداحافظیاش از دنیای فوتبال را اعلام کرد. این هافبک هجومی بلژیکی بدون تردید در دوران حضورش در چلسی و تیم ملی کشورش یکی از بهترین بازیکنان جهان بود و بارها نمایش درخشانی را در زمین ارائه کرد.
به همین دلیل بود که توجه رئال مادرید به او جلب شد، هرچند در این تیم که چهار فصل پایانی دوران حرفهای فوتبالش را در آن گذراند، نتوانست مانند دوران حضورش در چلسی یا پیش از آن در لیل، همان تأثیرگذاری و ثبات را در بازیهایش داشته باشد. حالا هازارد در پادکست «زک نانی» که به فوتبال و فرهنگ ورزشی میپردازد، به مرور دوران حرفهای فوتبال، بازنشستگی زودهنگام، فرزندانش، باشگاه رایو ماخادائوندا و عشقش به فوتبال پرداخته است.
فرزندانش در مادرید راه او را ادامه میدهند: سه پسر بزرگم برای رایو ماخادائوندا بازی میکنند. پسر بزرگم ۱۴ ساله است. پسر دومم یک سال در آکادمی رئال مادرید بود. یک سال و نیم پیش او را منتقل کردم و حالا او هم در رایو ماخادائونداست. این همان باشگاهی است که برادران هرناندز از آن شروع کردند. حتی رودری، برنده توپ طلا، هم از آنجا شروع کرد. باشگاه بسیار خوبی است. من صددرصد آنها را دنبال میکنم، با آزادی کامل اما با کمی نصیحت از طرف پدر. به هر حال، من در سطح خوبی بازی کردهام، پس گاهی وقتها به آنها نکاتی میگویم.
علاقه به تور دو فرانس: بله، سه هفته روی کاناپهام هستم. این همان سه هفتهای است که همه میدانند نباید مزاحم من شوند. از ساعت دو تا پنج بعدازظهر روی کاناپه هستم. با بچهها به تولوز رفتیم تا رِمکو اِوِنپول را ببینیم چون در آن منطقه بودیم. من با تور دو فرانس بزرگ شدم. وقتی کوچک بودیم، پدر و عموهایم جلوی تلویزیون تور را میدیدند و نباید مزاحمشان میشدیم. این یک رسم بود و ما هم آن لحظه را محترم میشمردیم و لذت میبردیم. علاوه بر این، بلژیکیها این روزها در دوچرخهسواری بسیار قوی هستند و این هم یک امتیاز است.
دروگبا و تلاشش برای نگه داشتن او در چلسی: یک بار با من تماس گرفت و گفت کسی میخواهد با من صحبت کند. برای من، دروگبا یک اسطوره است. به من گفت باید در چلسی بمانی، این باشگاه تو است. اما من گفتم نه. من طرفدار رئال مادرید و همچنین طرفدار تیری آنری بودم، بنابراین وقتی بچه بودم، عاشق آرسنال بودم. در جوانی با آرسنال بزرگ شدم، اما هیچوقت مذاکرهای صورت نگرفت.
بازیکنان الگو: یحیی توره بازیکنی بود که گرفتن توپ از او غیرممکن بود، مثل یک غلتک، غیرقابل توقف. نمیخواستم مقابل او دفاع کنم و حتی اگر میخواستم، نمیتوانستم. اما وقتی مقابل من دفاع میکردند، کسی نمیتوانست متوقفم کند. تصور کنید یک بازیکن بزرگ ۱.۹۰ متری مقابل یک بازیکن کوچک ۱.۷۰ متری. کار آسانی نیست. علاوه بر این، من قوی بودم و مرکز ثقل پایینی داشتم که به من برتری میداد. بله، گاهی کمی زیادهروی میکردم، باسنم را به عقب میدادم و آنها نقش بر زمین میشدند. این برای هایلایتها و یوتیوب عالی بود.
هازارد و پیاسجی: هرگز برای پیاسجی بازی نکردم، هرچند همیشه با ناصر الخلیفی در ارتباط بودم. در آخرین سال حضورم در لیل، به تماشای یک بازی پیاسجی رفتم. هرگز طرفدار پیاسجی نبودم و نمیخواستم به لیگ فرانسه برگردم. خودم را بیشتر در منچستریونایتد، سیتی، بایرن یا بارسا میدیدم. یک بار صحبت از بایرن شد اما نمیخواستم روی آن تمرکز کنم. ماندم، نمیخواستم تغییر دهم. با احترام به بایرن، نمیخواستم از لندن به مونیخ بروم. میخواستم به رئال مادرید بروم.
رابطهاش با بنزما و کورتوا: کورتوا همیشه بازیکنانی مثل بنزما و مودریچ را بالاتر از من قرار میداد. برای من، آنها اسطوره هستند. کریم از همان روز اول فوقالعاده بود. با هم صحبت و بازی میکردیم. فکر میکنم او از این که کارها چطور پیش رفت، ناامید شده است اما همیشه رابطه خوبی داریم. تیبو و کریم کسانی بودند که به ما کمک کردند لیگ قهرمانان را ببریم. من هم به جو گروه کمک کردم. مردم این را نمیبینند اما مهم است. آن سال فوقالعاده بود.
بازنشستگی: فوتبال حرفهای را کنار گذاشتم چون دیگر از همه چیزهایی که همراه بازی بود خوشم نمیآمد. من ۹۰ دقیقه در زمین را دوست داشتم اما بقیهاش را نه، سفر، تمرینهای بیپایان، رسانهها. حالا مربیها از بازیکنان بیشتر کار میکنند، همیشه با دستیارانشان پای کامپیوتر هستند. من این را دوست ندارم. ۳۴ ساله هستم، نه ۴۲ ساله همانطور که بعضیها فکر میکنند. اگر بخواهم در ۵۰ سالگی مربی شوم، وقت دارم. حالا میتوانم چیزهای زیادی ببینم، دنبال فرزندانم باشم و با آرامش زندگی کنم.»