در نوشتار قبل، "مراحل اجرای مدلسازی اقتصاد جایگزین سرمایهداری" در گفتمان آبجکتیو امکان مدلسازی اقتصاد؛ به ترتیب بیان شد. در نوشتار حاضر به مرحله نخست یعنی نقش و جایگاه متفکران در گفتمان میپردازیم.
این گفتمان (دیسکورس) در وجه اجرایی، معطوف به یک حرکت (Movement) قابل تعریف میگردد، به این معنی که این حرکت، با وجود تبعات انقلابی و تغییرات پردایمی که بی شک بر رابطه انسان و اقتصاد خواهد داشت، نمیبایست در حیطه معانی "مکتب " (School) تعریف شود. مسلما، این حرکت میتواند مورد تعبیر، تفسیر و تحلیل متافیزیکی قرار گیرد اما از آنجا که تولد گفتمان آن، بر مبنای یک واقعیت آبجکتیو ایجاد شده است و از دل یک تئوری یا ساختار انتزاعی پدید نیامده است، در این مقطع، ضرورتی ندارد که سوژه کار متافیزیکی قرار گیرد. به عنوان تاریخچه، شرح این دیسکورس و دعوت به آغاز پروژه تحقق عینی آن در یک فراخوان از چهار سال قبل مطرح شده است.
هرچند که در این فراخوان، همگان مورد خطاب واقع میشوند، اما "متفکران" از هر سه زمینه فلسفه، علم و هنر بعنوان "متولیان" این حرکت مورد انتظار قرار میگیرند و از میان این سه دسته، اهل فلسفه در نزدیکترین رابطه با آن قرار میگیرند. در اینجا، ظاهرا" با این تناقض روبهرو میشویم که اگر پروژه مدلسازی اقتصاد به عنوان یک حرکت در جهان واقعیتها، نیازمند کار متافیزیکی در نظر گرفته نمیشود، چرا متافیزیست های اهل فلسفه، بعنوان آغازگران این حرکت مورد توقع قرار میگیرند؟
در رویارویی با این پرسش، دقیق ترین پاسخ را میتوانیم از درون متن فراخوان این حرکت استخراج کنیم :"اقتصاد جایگزین، چنانچه ممکن باشد، در پهنه افکار یک فرد و یا در حوزه دید یک ایده ائولوژی نمیگنجد، در چنین انحصاری هم نمیتواند واقعیت پیدا کند. مدلسازی این اقتصاد، پروژهای مشترک برای متفکران با نظرات و باورهای متفاوت است، حاصلش هم قرار است اقتصادی برای عموم انسانها با نظرات و باورهای متفاوت باشد. چنین پدیدهای را حداقل یک بار تجربه کرده ایم: بیانیه حقوق بشر هفت دهه پیش در حالی تدوین شد که میان متفکران در باب منشاء حق و تبیین آن توافقی وجود نداشت، هنوز هم ندارد، اما مفاد این بیانیه، عبارت از گزارههایی روشن، قاطع و قابل درک و پذیرش برای همگان است." تجربه منحصر بفرد انسان در تألیف و تدوین حقوق بشر در شرایطی انجام شد که حداقل 60 میلیون جنازه تلفات جهانی دوم روی دست صاحبان آن روز جامعه بشری مانده بود.
آن روز هم "متفکران" برای نگاشت حقوق پایه انسانها فراخوانده شدند اما از آنها خواسته شد که به سراغ منشاء حق نروند، چون همگان میدانستند که از غور متافیزیستها در این مبحث، اجماع بیرون نخواهد آمد و امر تدوین مواد حقوق بشر ناکام خواهد ماند. در آن زمان، شرایط جهان واقع، متفکران را به این درک رساند که تولید بیانیه حقوق بشر، مقدم بر کار تئوریک در مبحث منشاء حق است. امروز نیز، بشر در پارادایم جاری رابطه با اقتصاد، در شرایط نه چندان بهتری قرار دارد و تا پیش از آغاز پروژه مدلسازی اقتصاد جایگزین، تئوری پردازی در باب اقتصاد آتی، میتواند مخل حرکت باشد.