هدی ملک آسا
دانشآموخته ارشد روانشناسی
زمانی که گل سنگ روی سنگ میروید، همزیستی سنگ و گل در طبیعت آغاز میشود و تا سالها ادامه دارد. همزیستی در روابط میان فردی نیز اتفاق میافتد. یکطرف رابطه فرد حالت «کودک» را فعال و دو حالت «بالغ و والد» خود را غیرفعال کرده است و در مقابل رابطه فرد دیگر در رابطه حالت «بالغ و والد» خود را فعال و حالت کودک خود را غیرفعال کرده است. به این وضعیت در رابطه وضعیت «همزیستی» میگویند. برای مثال معلمی که با پرسش یک سؤال به جای وادار نمودن دانشآموزان به تفکر و تدبر بیدرنگ پاسخ سؤال را روی تخته مینویسد، حالت بالغ و والد فعال دارد و چون هیجانی برای گرفتن پاسخ از دانشآموزان ندارد، کودک او غیرفعال است. دانشآموزان بدون فعال کردن بالغ و والد، تفکر و جستوجو جهت یافتن پاسخ ندارند. دانشآموزان کودکانه پیروی کرده و پاسخ را مینویسند. در این شرایط حس کنجکاوی و طرح سؤال شکل نمیگیرد. این رابطه همزیستی را «همزیستی ناسالم» مینامند. چراکه از پویایی و خلاقیت به دور است. یکی از ریشههای به وجود آمدن افکار منفی به خاطر آموزشهای اشتباه و پرتکرار است که توسط آموزگاران زندگی (والدین – معلمان) به افراد آموخته میشود. وقتی دانشآموز به مرور میبیند معلم برای پرسش و پاسخ اشتیاق کافی ایجاد نمیکند، یادمی گیرد کنجکاوی علمی نشاطآور نیست و بهآرامی انگیزه یادگیری در او کاهش پیدا میکند. همزیستی ناسالم احساس بیانگیزگی در یادگیری مطالب علمی را ایجاد کرده و دانشآموز با نادیده گرفتن حالت «بالغ و والد» خود به احساس توانمندی در حل مسئله نمیرسد. فرد با وابستگی افراطی به معلم یا والد پاسخ سؤال را بدون اندیشیدن میآموزد. معلم با نادیده گرفتن حالت کودک خود شور و شوق کنشگری لازم برای تدریس را نادیده گرفته و حس خستگی و کسالت را از وظیفهی خود بر دوش میکشد. همزیستی ناسالم طراوت لازم برای ادامه کار را از افراد گرفته و وابستگی افراطی در آنها ایجاد میکند که باعث ابتلای افراد به بیماریهای روان میشود.
همزیستی سالم، وضعیتی است که فرد حالتی از خود را نادیده نمیگیرد و به وابستگی طبیعی که لازمه رشد و شکوفایی فرد است باور دارد. فرد از نیازهای حالت کودک خودآگاه است و با درنظرگرفتن سه حالت درون (کودک- بالغ- والد) میتواند تعادل والد-بالغ-کودک را ایجاد کرده همزیستی سالم را داشته باشد .
زمانی که فرد بیمار میشود در صورتی که خودش را در وضعیت همزیستی سالم قرارداد، حالت کودک خود را درک کرده و با آگاهی از نیاز به مراقبت او توسط پرستار به توصیههای حالت بالغ – والد پرستار توجه نشان داده و میداند برای یافتن سلامتی دوباره بدون نادیده گرفتن حالت بالغ-والد خود و برای رسیدن به هدف والایش که به دست آوردن سلامتی است به حالت کودک خود اجازه می دهد از او مراقبت شود.
فرد با برگشت دوباره بهروزهای کودکی، احساس دردواندوه حاصل از بیماری را فاجعه ندانسته و با آن به وسیله کمکهای بالغانه و والدانه پرستار دلسوز روزهای بیماری را از سر گذرانده وب دین ترتیب همزیستی سالم هم برای خود وهم برای پرستار که قراراست مدتی را در کنار او سپری کند برمیگزیند. وابستگی طبیعی در همزیستی سالم نمود بالایی دارد. زمانی که والدین نوزاد دارند میدانند که او توانایی حمایت از خود را به دست نیاورده است. والدین با بالغ و والد خود به صورت مداوم مشغول رسیدگی به کارهای نوزاد ناتوان خود میشوند در صورتی که والدین از نیازهای حالات نفسانی خود غافل بمانند، کودک دچار همزیستی ناسالم میشود. خودآگاهی والدین نسبت به یافتن راههایی جهت برآوردن نیازهای طبیعی حالت کودک خودشان میتواند به همزیستی سالم رسیده و به حالت کودک خود فرصت دوباره دهند تا انرژی لازم رابدست آورده و نادیده گرفته نشود. فردی که به وضعیت همزیستی سالم دستیافته پیشرفت قابلتوجه ای در انسانیت دارد.