چه طور شد که به سراغ ترجمه آثار عربی رفتید؟
راستش را بخواهید خاطرم نیست از کجا به سراغ ترجمه عربی رفتم. باوجوداینکه پدرم سالها در کویت کار میکرد و در خانواده با کشورهای عربی و فرهنگشان آشنا بودم، ولی به جرأت میتوانم بگویم که خانواده و بهخصوص پدرم هیچ نقشی در علاقهمندی من به زبان و ادبیات عرب نداشت. حتی زمانی که دانشجوی زبان و ادبیات عرب بودم، باوجودآنکه شعر میگفتم و داستان مینوشتم و در فضای ادبیات آن روز فعالیت زیادی داشتم، نمیدانستم که ممکن است روزی ترجمه شعر و رمان معاصر بزرگترین دغدغهام باشد و همیشه فکر میکردم به شاخهای از کار مطبوعاتی توجه بیشتری خواهم داشت؛ ولی در این راه دو شخص را مؤثر میدانم. نخست معلم عربی پیشدانشگاهی که باعث شد چند نفر از دانشآموزان کلاس ازجمله بنده بعدها عربی را در سطوح بالا دنبال کنیم. دیگری استاد «موسی بیدج» بود كه اگرچه هیچوقت شاگرد مستقیم ایشان نبودم، ولی عمده ذهنیت و جهانبینیام را در ترجمه عربی از ایشان وام گرفتهام. نخستین بار سال ۸۰ در جلسهای ایشان را دیدم که چند نویسنده عرب را دعوت کرده بودند. یکی از آن نویسندهها آقای «حسن حمید» بود که بعدها رمان «پل دختران یعقوب» او را به فارسی ترجمه کردم. در همین جلسه از زبان آقای حسن حمید شنیدم که گفت برایم خیلی عجیب است که ما نویسندههای فارسی و عربی همدیگر را نمیشناسیم. این حرف او بسیار بر روحیه من تأثیر گذاشت و احساس کردم باید در این زمینه کاری انجام دهم. بعدها نیز بارها از استاد بیدج در خصوص تعیین خط مشی راهبردی خودم در ترجمه، مطالبی آموختم و به نظرم ایشان سنگ بنای ترجمه معاصر عربی را گذاشتند و فضایی را ایجاد کردند تا من بهعنوان مترجم نسل بعد بتوانم آجری به این بنا اضافه کنم.
اولین اثری که ترجمه کردید از چه کسی بود؟
اولین اثری که از عربی به فارسی ترجمه کردم یک مجموعه از نجیب محفوظ به نام «صباح الورد» بود. این ترجمه توسط یک ناشر غیرحرفهای گم شد و پس از مدتی که توانستم رونوشت دیگری از آن تهیه کنم، با انتشارات «آبگین رایان» صحبت کردم و کتاب سه سال بعد توسط آنها به چاپ رسید. درواقع این مسیری بود که بهعنوان یک مترجم نوپا ولی علاقهمند پشت سر گذاشتم و رنج کشیدم تا بتوانم بالاخره كتابی را که با شوق ترجمه کرده بودم، پنج سال پس از ترجمه یعنی سال ۸۸ با کیفیتی پایین منتشر کنم. بعدها این ترجمه را مختصری ویرایش کرده و توسط انتشارات «ایهام» با نام «یک بعدازظهر ۶۰ سالگی» به چاپ رساندم.
ترجمه فارسی به عربی سختتر است یا عربی به فارسی؟
بههرحال من یک فارس زبان هستم. بهطور طبیعی وقتی بخواهم مطلبی را به فارسی بیان کنم احساس راحتی و خلاقیت بیشتری دارم، ولی زبان عربی گستردگی بیشتری دارد و پیدا کردن معادل در آن راحتتر است.
ملاک شما در انتخاب اثر برای ترجمه چیست؟
در خصوص آثاری که از فارسی به عربی ترجمه کردهام ملاکم این بود که قابل ترجمه باشند و جهانبینی خاص و تکرار نشدهای را ارائه بدهند، یا برگرفته از احساساتی باشند که عمومیت ندارد و بتواند ذهن و زبان منحصربهفرد یک شاعر را بیان کند. اشعاری که از عربی به فارسی ترجمه کردهام دو دستهاند؛ یا از شاعران بسیار معروف مانند نزار قبانی، محمود درویش و آدونیس است که انتخاب آنها چندان کار سختی نیست و یا از شاعران جوان مانند «احمد رافع»، «علیابراهیمالیاسری»، «محمدالعتابی» و دیگران است که دلیلم برای ترجمه کشف ظرفیت بالای عاطفی، جهانبینی و نوع خاص پرورش معنا در شعر بوده است. در خصوص داستان نیز كارهایی را ترجمه میکنم که با آنچه بهعنوان داستان فوقالعاده میشناسم تناسب داشته باشد. شاهکارهایی را که احساس میکنم خواندن آنها برای مخاطب فارسیزبان میتواند جذاب و ارزشمند باشد به فارسی ترجمه میکنم.
بازخورد خوانندگان در مورد رمانهای معاصر عربی ترجمه شده توسط شما تاکنون چگونه بوده؟
تاکنون از کتاب نجیب محفوظ به خاطر آنکه نویسندهاش جایزه نوبل گرفته استقبال بیشتری شده است. البته نباید نادیده گرفت که ترجمه رمان عربی به فارسی یک پدیده نسبتاً جدید است و به زمان بیشتری نیاز دارد تا جای خود را میان مخاطبان فارسیزبان پیدا کند، ولی به آینده این مسیر خوشبین هستم.
بازخورد عربزبانان نسبت به دو مجموعه شعری که از آقایان مهدی فرجی و گروس عبدالملکیان ترجمه کردید چگونه بود؟
مجموعه شعری که از مهدی فرجی ترجمه کردم هنوز توسط انتشارات «التأویل» منتشر نشده و ممکن است تا چند ماه آینده به بازار بیاید؛ اما مجموعهای که از گروس عبدالملکیان ترجمه کردم و توسط انتشارات «تکوین» به چاپ رسید، تاکنون مورد استقبال گسترده قرار گرفته و در نمایشگاههای ابوظبی و بغداد ازجمله پرمخاطبترین مجموعههای شعر ترجمه شده به عربی بود.