کسی را در میان اهالی شعر امروز نمیتوان یافت که نام مهدی فرجی را نشنیده باشد. مهدی فرجی غزلسرای جوانی است که دوستداران شعر با بیتهایش خاطره دارند. او که زاده کاشان است، از سنین پایین استعداد خود را در شعر نشان داد و پای در این عرصه گذاشت. نخستین مجموعه شعر مهدی فرجی با عنوان «هزار اسم قلمخورده» در سال ۱۳۷۹ از سوی نشر مرنجاب به چاپ رسید. «شب بی شعر»، «میخانه بیخواب»، «منم که میگذری»، «قرار نشد» و «چمدان معطل» تنها اسامی برخی از کتابهای اوست. آثار مهدی فرجی از همان ابتدا موردتوجه شاعران و منتقدان قرار گرفت و جوایز ادبی متعددی را از آن خود کرد. آخرین مجموعه شعر منتشرشده از این شاعر برجسته، «حوت» نام دارد که در سال ۱۳۹۷ توسط انتشارات فصل پنجم روانه بازار کتاب شد.
مهدی فرجی در طول سالیان ثابت کرده که استاد غزل عاشقانه است. تمام تلاش این شاعر در آثارش چنین بوده است که به غزل امروز جان تازه ببخشد. این موضوع را میتوان از سه جنبه بررسی کرد:
1- مهدی فرجی توانسته است از طریق اصطلاحات امروزی، بازیهای زبانی و ترکیبسازیهای خلاقانه، غزل را به مخاطب امروز نزدیکتر کند. اگرچه در برخی از شعرهای مهدی فرجی مخففهای زبان کهن به چشم میخورد، اما سادگی سخن و صمیمیت مضمونپردازیهای او، اجازه نمیدهد که شعرهایش را در زمره اشعار آرکائیک به شمار آورد. در حقیقت، امروزی بودن جان کلام و اندیشه حاکم بر شعر در اولویت قرار دارد. بهعنوانمثال، وجود کلمه قدیمی «ار» بهجای «اگر» در بیت زیر، حال و هوای امروزی سخن شاعر را کمرنگ نمیکند:اگر به خنده نیندازدت چه میارزد؟
بگو چه فایده عشق ار جوانترت نکند؟
2- برخی معتقدند که دیگر زمان تغزل و عاشقانهسرایی سر آمده است و شعر باید انعکاس مسائل روز جامعه باشد. باید گفت که عشق، مسئله جاری در تمام دورههاست که همواره مطرح بوده و از هر زبان که میشنویم نامکرر است. اگرچه شعرهایی مثل «بااینهمه میدان و خیابان چه بگویم؟» که توصیف شهر تهران است در آثار مهدی فرجی دیده میشود، اما پایبندی او به غزل عاشقانه گواه این حقیقت است که عشق میتواند در هر شرایطی نجاتبخش یا دستکم امیدبخش باشد. مسائل مختلف جامعه هیچکدام نمیتوانند حضور عشق و سرسپردگی را انکار کنند و از اعتبار همیشگی شعر عاشقانه بکاهند. شاید به همین دلیل است که مهدی فرجی چنین میسراید: «دنیا بدون شاعر دیوانه دنیا نیست». یکی دیگر از نکات مهم در عاشقانگی شعر مهدی فرجی، برخورد شاعر با معشوق است. او در امتداد نگاه شاعرانی مثل حسین منزوی، به تعادل شعر در برابر محبوب معتقد است. معشوق در شعر مهدی فرجی انسانی است که میتوان نسبت به او احساسات عادی و قابلدرک داشت. هم میتوان معشوق را دوست داشت و هم میشود از او عصبانی شد و فریاد زد که «لیاقت یک شعر عاشقانه نداری»! شعر مهدی فرجی برگرفته از روابط ملموس زندگی است و همین امر جذابیت آثار شاعر را برای مخاطب دوچندان میکند.
3- در شعر مهدی فرجی ردپای مطالعه آثار گذشتگان و تسلط او بر تاریخ ادبیات بهخوبی قابلمشاهده است. فخامت و غنای ابیات این شاعر در عین سادگی و راحتی کلام نشان میدهد که او یکباره و از سر تفنن وارد عرصه شعر نشده، بلکه از مسیر دشوار مطالعه، تلاش و آگاهی گذر کرده است. کسی که شعر فارسی را بهخوبی بشناسد و بداند که شاعران بزرگ ما درگذشته چه راهی را طی کردهاند، بیگمان ادامهدهنده بهحق هنر آنها است. در همین زمینه، شناخت و شیفتگی مهدی فرجی نسبت به سعدی سبب شده است که ویژگی سهل و ممتنع بودن کلام شیخ اجل، در شعر او نیز دیده شود. مخاطب در میان غزلهای مهدی فرجی با ابیاتی روبهرو میشود که احساس میکند همان چیزی است که در دل دارد، اما نمیتواند بگوید.
مواردی که مطرح شد، گوشهای از توانمندی مهدی فرجی است. او با اشعارش، هم استعداد و نبوغ خود را به نمایش گذاشته و هم خدمت بزرگی به احیای غزل عاشقانه کرده است. بیگمان یکی از ستونهای غزل امروز مهدی فرجی است که شعر فارسی به او افتخار میکند. در پایان، غزل زیبایی از وی میخوانیم:
شک اگر حرف نیارد وسط از رسوایی
پیش از اینها که خودت فکر کنی میآیی
میسرایم ز تو فکر گذر عمر نباش
نه هدر میرود این شور، نه آن زیبایی
پاکم و باک ندارم غم اگر عربده کرد
من و جا خوردن و ترسیدن از این هرجایی؟
سفری دورودراز است ولی خواستنی
رفتن از شرم شروع تو به بیپروایی
ای شکوه تو و شوق من و این شعر بلند
ناشکیبایی و شیدایی و واجآرایی
بخت بد را که غزل گفتم و معروف شدیم
من به مظلومنمایی، تو به بیهمتایی