سیدمحمد خاتمی در یازدهمین سالگرد زنده یاد فریده ماشینی با تصریح بر لزوم تفکیک بین عفاف و حجاب، گفت: وقتی خداوند میگوید «لا اکراه فیالدین»، یعنی در دین خدا که اصل است، زور و اجبار وجود ندارد پس چرا باید در فرع آن زور و تحکم باشد؟
باید دقت شود که عفت و ستر با حجاب یکی نیست و این موضوع بسیار مهم است؛ البته این موضوع به سادگی عملی نمیشود و نیازمند زمان است تا به فرهنگ تبدیل شود.
زن علاوه بر همه مظلومیتهای انسان در طول تاریخ و ستمهایی که بر انسان شده، محرومیتها و مظلومیتهای مضاعفی را تجربه کرده است برای همین توجه و اعتبار دادن به «زن» اهمیت دارد و باید آن را درک کنیم تا بتوانیم به سوی آینده بهتر حرکت کنیم.
ایرانیان جزو اولین جوامعی هستند که در استقرار نظام تازه، به واسطه نهضت مشروطیت و تلاش برای استقرار جامعه مدنی، توانستند نظام مبتنی بر قانون اساسی را در خاورمیانه پدید آورند و این نهضت هرچند در ادامه راه ناکام بوده و در مقطعی از دل آن، استبداد سیاه بیرون آمده اما باز هم دوباره این ملت، نهضت ملی را تجربه کرده و کارهای بزرگی را انجام داده تا میرسد به «انقلاب اسلامی» که هدفش رهایی انسان و در جهت تحقق خواستهای تاریخی ملت ایران بود.
نفی استبداد و نفی استعمار
در جنبه سلبی تقریبا اتحاد و اجماع وجود داشت و بلوغ ملت ایران در جنبه سلبی بوده است یعنی در نفی استبداد، نفی استعمار و نفی عقب ماندگی؛ اما در جنبه ایجابی اختلافنظرهایی وجود داشته و به دلیل همین اختلاف نظرها مجددا ملت ایران سرکوب شد؛ و ایران هنوز در تلاش است تا بتواند جنبههای ایجابی را در یک فرآیند طبیعی مستقر کند.
نقطه مرکزی، خود انسان است و روی این نقطه مرکزی امور دیگری میآید که عَرَضی است؛ مانند جنسیت. جنسیت بعد از انسان بودن است؛ بنابراین اگر هر چیزی که به اتکای جنسیت بخواهد به انسانیت که نقطه مرکزی است ضرر بزند، باید دفع شود. حتی دینداری فرع انسانیت است؛ چرا که این انسان است که دیندار می شود یا نمیشود.
انسان شرقی
خاتمی انسانیت انسان شرقی را در خردمندی، اختیار و اهل عشق بودن توصیف کرد و گفت: اگر این وجوه تعامل درستی با هم داشته باشند و با هم رشد کنند، کمال انسانی تحقق مییابد. هیچ تفاوتی از حیث آزادی، حق انتخاب، دوست داشتن و نیز اهل اندیشه و تفکر و خرد بودن، میان هیچ کدام از اجزای عالم انسانی، چه زن چه مرد، وجود ندارد و از این حیث انسان موجودی شگفت انگیز است و توان رشد تا بینهایت را دارد .
شما نمیتوانید یک انسان را -چه زن و چه مرد- در یک اتاق حبس کنید که ارتباطی با هیچکس و هیچ جا نداشته باشد و احساس مسوولیت نکند و توقع داشته باشید که در فکر و عاطفه و عقلانیت و اخلاق، یک انسان کامل و رشد یافته شود زیرا رشد امری اجتماعی است.
مناسبات جدید
در یک دوره تاریخی، ملاک برتری در جامعه، قدرت فیزیکی بود و خیلی از مسایل با همین نگاه، طرح و بحث میشد اما در حال حاضر به واسطه رشد علمی، برنامهریزی، هوش مصنوعی و... معیارهای برتری حضور در جامعه بین زن و مرد تغییر یافته و مناسبات جدیدی ایجاد شده بنابراین موضوع و در نتیجه حکم آن فرق می کند. در یک دورهای حتی در مترقی ترین نگاه به زن گفته میشد که «مرد از دامن زن به معراج میرود»، اما الان این نگاه وجود دارد که چرا زنان خودشان نباید به معراج بروند و چرا باید فقط به عنوان وسیلهای برای رشد مردان در نظر گرفته شوند و چرا این رشد، در وجوه معنوی، در قالب تصویری مردانه صورتبندی میشود و زنان در این نگاه کجا هستند؟ در همه شئون باید ملاک اول انسانیت باشد که کاملا بین زن و مرد مشترک است. اگر این دیدگاه را در جامعه بسط دهیم، خیلی مباحث دچار تحول خواهد شد.
تلاش برای نهادینه کردن دموکراسی
نمیتوان دموکراسی را از یک مغازه خرید و در کشور پیاده کرد، بلکه ما باید تلاش کنیم تا آن را درکشور محقق و نهادینه کنیم. باید بررسی کنیم که چرا دموکراسی در کشور ما پا نمیگیرد؟ چرا با آن که ملت ایران، نهضت مشروطه را داشته، نتوانسته آن را نگه دارد و چرا نهضت ملی ما که آنقدر بزرگ بود، با کودتای ننگین بیست و هشتم مرداد از بین رفت؟ و چرا آن حرکت عظیمی که در انقلاب اسلامی رخ داد و وعدههای بزرگی که بر اساس کرامت واصالت انسان داده شد، از مسیر خود خارج شد و تفکر متفاوتی از آن بیرون آمد؟ بخشی از پاسخ به این سوال این است که هنوز نظام فکری و ارزشی و جنبه های فرهنگی ما برای دموکراسی تربیت نشده و یکی از کارهایی که باید انجام دهیم توسعه و اشاعه این نوع دیدگاه و ترویج این نوع نگاه است.
من فکر میکنم جوامع به این نوع نگاه نیاز دارند و لازم است برنامه برای تربیت ذهنها و جانها داشته باشند تا بتوانند نظام مردمسالار که در آن انسان دارای حرمت و حق است و بر پایه مدارا و تحمل کردن دیگری که مهمترین ویژگی آن است، مستقر شود.