جواد یوسفزاده – کنشگر اجتماعی
پرسش این است که معنا و مفهوم تضادهای اجتماعی چیست؟ البته این موضوع از دید صاحبنظران، ناشناخته نیست؛ ولی برای طرح روشنتر و ایجاد تصویر دقیق و بررسی علل و آثار آن نیاز به توضیح دارد. اگر موضوع تضادهای اجتماعی را ساده فرض کنیم، به این معنی خواهد بود که دو نوع جریان یا اعتقاد، هرکدام با جهتگیری مخالف هم حضور تأثیرگذار در جامعه داشته باشند و هرکدام از آنها نهتنها وجه مشترکی باهم نداشته باشند، بلکه نسبت به نقد و نفی دیگری اقدام و راه متفاوتی را طی کنند و نتوانند باهم تعامل و تفاهم داشته باشند. در چنین وضعی، دو حالت در جامعه قابلبررسی است:
اول: جهتگیری و اعتقاد تنها در حوزه درونی و شخصی بوده و در حیات اجتماعی بروز و ظهور معنیداری نداشته باشد و مثلاً قوانین و مقررات را تحت تأثیر قرار ندهد و تقابل در بین مردم هم ایجاد نکند؛ مانند آنچه در کشوری مثل مالزی یا هندوستان، پیروان ادیان و مذاهب مختلف اعم از هندو، بودائی، مسلمان و غیره هرکدام معبدها و مراسم خود را دارند و بدون تنش در کنار هم زندگی میکنند و متعرض هم نیستند. جامعه هم از طریق سازوکارهای قانونی موردپذیرش مردم، به ایفای نقش خود و خدمات سیاسی، اجتماعی، انتظامی و دفاعی مشغول است.
دوم: هرکدام از جریانها به شکل قومی، مذهبی، سیاسی یا طبقاتی بوده و در حیات اجتماعی تعیینکننده باشند و درعینحال هرکدام دیگری را طرد و نفی کرده و ناصالح بشمارد و در هر موقعیتی حاضر به تقابل و به دنبال فرصت برای به حاشیه راندن و حذف دیگری باشد. این وضع هم نمونههای فراوان در تاریخ بشر دارد، مانند بسیاری از کشورهایی که جنگ داخلی و تنشهای قومی در آنها جریان دارد؛ تنشهای قومی که چند سال پیش یوگوسلاوی را چندپاره کرد و یا آنچه با طالبان در افغانستان انجام میدهد و یا آنچه در بسیاری از کشورهای آفریقایی منجر به کودتاهای خونین شده و غیره. این تنشها چه فعال و چه غیرفعال خطرناک است. در این نوع جوامع معادلات با قدرت نظامی تعیین میشود و عوامل دیگر نقش حاشیهای دارند.
جامعه ما نیز این نوع تنشها را در طول تاریخ خود تجربه کرده و بخش عمده تاریخ ما را شورشها و درگیریهای قومی، طایفهای و ... تشکیل داده است. آنچه در حال حاضر جامعه را تهدید میکند و نگرانکننده به نظر میرسد، شکلگیری فرم دیگری از تعارضات است. تضاد سیاسی با پوشش اعتقادی که بروز و ظهور اجتماعی و فرهنگی پیدا کرده و در مقاطع خاص مثل انتخابات خود را نشان میدهد. اگر این فرآیند در فضایی رقابتی و بدون طرد و نفی صورت گیرد، باعث میشود تا گروههای رقیب تواناییهای خود را پیش ببرند و توسعه اقتصادی و اجتماعی را با بهرهگیری ازنظر مردم محک بزنند و یاد میگیرند که دیگران را طرد نکنند. سالهاست دو جریان اصلاحطلب و اصولگرا، البته با طیفهای متعادل و افراطی، حضور دارند و به دلیل اینکه یکی از این جریانها به مراکز قدرت نزدیک است، از موقعیت خود برای طرد و بیاعتبار کردن دیگری بهره میبرد و جناح دیگر در واکنش به آن، در فرصتهای پیشآمده نظیر انتخابات برای حذف رقیب با صندوق رأی به میدان میآید. این تنشهای درونی باعث بالا رفتن فشارهای روانی و ایجاد ناامیدی سیاسی در بین مردم میشود که یکی از نمودهای آن انتخابات 88 بود.
پرسش این است که هنر حاکمیت در چنین شرایطی چیست؟ رویه بنیانگذار انقلاب ایجاد تعادل بین جناحها و جلوگیری از افراط گری و طرد و نفی یکی توسط دیگری بود. درواقع باید همین رویه ملاک عمل قرار گیرد. نزدیک کردن دیدگاههای دو جناح، مبارزه با افراطگرایان، بیطرفی نهادهای نظارتی، جلوگیری از اتهام زنی به رقبا و ایجاد فضای مدارای دینی و قومی با توجه به مفاد قانون اساسی.
اگر دستگاههای نظارتی به یک جریان میدان بدهند و برای جریان دیگر محدودیت ایجاد بکنند، نتیجه آن شکاف اجتماعی، فساد اقتصادی و اخلاقی، رشد جرائم و غیره خواهد بود و این برای جامعه خسارتبار است، زیرا مانع توسعه به شمار میرود. امام علی (ع)، آن اسوه دانایی و پارسایی، در خطبهای میفرماید: «انّ من صرّحت له العبر عما بین یدیه من المثلات، حجزته التقوی عن تقحّم الشّبهات»، یعنی اگر کسی عبرتهای پرهزینه گذشته را پیش چشم داشته باشد، تقوا او را، از افتادن در شبههها (مهلکهها) حفظ میکند.