در ابتدای این نشست دکتر میرزایی با اشاره به مزایا و اثرات جامعه شناسی بر حل مسائل گفت: آشنایی نسل ما با دکتر فراستخواه در حوزه نقد نواندیشی معاصر و روشنفکری معاصر-دینی و غیر دینی برمی گردد و دکتر فراستخواه قبل از همه اینها یک شخصیت اندیشمند و آزاده و روشنفکر اند. ولی اینکه در این ساحت، شخصیتی چون دکتر فراستخواه درباره کنشگران مرزی صحبت می کند کارش نقد قدرت بوده که فضیلتی برای خودش و جامعه روشنفکر دارد که اهمیت کتاب را برای من دو چندان کرده است.
لزوم توازن دولت و جامعه
میدری گفت: این کتاب به دنبال این است که کنشگری را به جامعه برگرداند. یکی از ویژگی های مهم کتاب، توصیه های مرسوم به دولت ها، مسئولین، مردم و دانشگاهیان است. در این کتاب با چندین نظریه بزرگ درباره جامعه ایران روبرو هستیم. یکی اینکه می گوید ایران جامعه کوتاه مدت است، جامعه ایران از عقلانیت امتناع دارد، جامعه ایران از برنامه ریزی امتناع دارد، ساختار خلقیات ما مانع توصیه است، که جامعه دانشگاهی ما با این نظریات کاملا آشناست و بعد از انقلاب هم در حوزه کنشگری بازتاب خود را به جا گداشته است.
این استاد دانشگاه ادامه داد: نویسنده در تلاش است تا یک رابطه متفاوت از جامعه و دولت ارائه دهد. تلاش می کنم با نظریه اقتصادی به تحلیل این کتاب بپردازم. هدف کلی کتاب این است که بگوید جامعه منفعل و دولت ها فعال هستند و کتاب هم به این عدم توازن اشاره کند و می خواهد جامعه را فعال کند که همین خود تحول و ریشه اقتصاد سیاسی است.
او افزود: به نظرم فرض کتاب این است که ما خواهان دولتی که قدرتمند و فعال باشد، هستیم، اما این قدرت در برابر جامعه باید توازن داشته باشد. دولت ضعیف می تواند به هرج و مرج منجر شود و دولت قوی در زمانیکه جامعه ضعیف است، می تواند به استبداد و خودکامگی تبدیل شود.
او ادامه داد: ما باید به قدرت به عنوان یک شبکه نگاه کنیم، اینکه قدرت هرمی است و افراد پایین در این هرم فرمانبر قدرت هستند یک نگاه به قدرت است و خودش سیاست ورزی خاص می خواهد. اما دیدگاه مقابل قدرت را یک شبکه می داند، شبکه ای که همه ما جزئی از آن هستیم و هیچگونه قدرت مطلق و لایتناهی در جامعه وجود ندارد که در اقتصاد به خوبی درباره آن بحث شده است و به رابطه کارگر و کارفرما اشاره شده است. به این معنا که هیچ کارفرمایی نمی تواند به خاطر عدم وجود اطلاعات، نشت قدرت، کنترل مطلق بر کارگرش داشته باشد.
او در پایان گفت: بر اساس این سیاست ورزی، ما به سمتی می رویم که دکتر عنوان آن را رئالیسم عاملانه گذاشته است. یعنی واقع گرا هستیم، اما از خودمان سلب مسئولیت نمی کنیم. جمع بین این دو و آنچه که ما را به سرمشق فقدان سوق داده این است که ما به نوعی از رماتیسم در تحول خواهی و آزادی رسیدیم. اگر قصه گونه به سیاست نپردازیم و بتوانیم تغییرات واقعی و پایدار بدهیم، آنوقت ما همراه با پیچیدگی های تغییر در سیاست خواهیم فهمید که با آرمان مشترک مان چگونه جامعه و دولت فعال داشته باشیم و نظم و ثبات داشته باشیم و در مجموع می توانیم بر اساس رئالیسم عاملانه عمل کنیم.
تاریخ نتوانستن های حکومت ها
دکتر فاضلی با تمجید از ویژگی های مهم این کتاب گفت: ما می توانیم دو نوع نگاه به تاریخ ایران داشته باشیم، یکی از این نگاه تا چشم کار می کند استبداد، بلاهت سیاسی و زیر یک قدرت یکپارچه که اجازه نفس کشیدن نمی داده است، اما این همان تاریخ سیاه است که بسیاری از نظریه ها همان را باز تولید می کنند. اما آنچه فراستخواه تحت عنوان سطوح میانی ارائه می دهد، نوعی بیان روایت خاکستری است و می توان گفت کتاب خوانش خاکستری تاریخ ایران است. در این خوانش نه آن استبداد مطلق و سیاه است نه سفیدی توهم و خوش بینی. به همین خاطر به این معنا، کتابِ امید هم هست.
فاضلی با تاکید بر قدرت اجتماعی گفت: آقای میدری درست می گوید و نظریه اجتماعی امروزه می گوید که آزادی، محصول به توازن رسیدن قدرت جامعه و حکومت است. این به توازن رسیدن در میدان های قدرتِ متفاوتی می تواند رخ دهد و حکومت ها اگر چه در تلاش برای سیطره انداختن بر همه عرصه ها و کنش هاست اما نمی تواند. در اصل کتاب فراستخواه تاریخ نتوانستن های حکومت ها هم هست.
این جامعه شناس ادامه داد: در این میانه، سطح نتوانستن حکومت و توانستن سطح میانی _همان کنشگران مرزی_ جامعه ایرانی قدرت تولید کرده است. در جایی از این کتاب، دکتر فراستخواه با اشاره به جمله هایی از یک رساله می گوید: تاریخ ایران سیاه نیست و قدرت اگر چه مطلق و خودسر هست، اما قدرت توتالیتر نیست و قادر نبوده هیچ وقت همه چیز را تحت کنترل بگیرد و چون قادر نبوده و نتوانسته، جامعه منشأ های قدرت متفاوتی داشته است.
او در پایان با خواندن چند جمله از کتاب گفت: کنشگر مرزی کیست؟ کنشگر مرزی کسی است که همواره صلح تا حد امکان برایش بهتر از جنگ است کنشگر مرزی می کوشد دلیری اش، غیر عصبی باشد. ستیزش متخاصم گونه نباشد، بلکه با هماوردی آزادمنشانه با مجادله جدی اما صلح آمیز و نقدش مسالمت آمیز و هدفش دست یافتن به راه حلی دو جانبه و چند جانبه باشد.
جنگ کلان با نظریهها
دکتر رحمانیان گفت: برای نقد تاریخ معاصر ما مجبوریم به فهم تاریخ نظری روی بیاوریم. در درون رشته تاریخ، گفتمان سنتی -یک جور نظریه ستیزی- نگاه منفی به نظریه غلبه دارد و فکر می کنند نظریه خود را بر فهم و روایت تاریخ تحمیل می کند. درباره تاریخ نظری ما گرفتار سوتفاهم های عجیب و غریبی هستیم. آثار و آرایی مانند کتاب دکتر فراستخواه به عنوان بیرون رشته تاریخ، یک نعمت و حقیقت است. او عنوان کرد: نظریه کنشگران مرزی در آغاز راه و کار آمد است اما هنوز جای کار دارد. این نظریه و لوازم مفهومی دیگری که در کنارش آمده در همه جای کتاب نوعی روایت گشوده و فروتن را عرضه کرده است و تحلیل من است که دکتر فراستخواه به خوبی درگیر تاریخ شدند و به جنگ کلان نظریه ها رفته اند.
دولت و نمایندگی حقیقت
در پایان این جلسه دکتر فراستخواه با اشاره به تجربه زیست خود توضیح داد: زندگی من با مسائل و میدان و شواهد و داده عجین شده و سعی کردم ورودم به مسائل مختلف با نظریه نباشد درباره کنشگران مرزی هم این مساله صدق می کند و در این باره کارم را با نظریه شروع نکردم. تحقیقات مختلفی داشتم. چرا که نمی توانستم با نظریه ها مسائلم را صورت بندی کنم و واقعا از میدان شروع کردم و از داده و شواهد به یک چارچوب و صورت بندی توزیع امر رسیدم. او با توضیح درباره کارکرد دولت در تعاریف مذکور گفت: فلسفه وجودی دولت در ایران را با چارچوب دو گانه خدمت به حقیقت توضیح می دهم . دولت در ایران فقط به تولید خدمت مشغول نبود و فقط برای ارائه سرویس فعالیت نمی کرد، بلکه نمایندگی حقیقت هم داشته است. این موضوع با دولتی که فقط خود را ارائه دهنده خدمات می داند، بسیار متفاوت است. اما دولت می گوید؛ من می خواهم ملت را رستگار کنم و اداره جمعیت برایش مساله ای فرعی است در نتیجه دولت در ایران بزرگ و فعال مایشائ می شود و عامل بزرگی می شود. فراستخواه ادامه داد: نقش دولت مرجعیت بود نه عاملیت. حتی این مساله را هم می توان در جامعه کنونی مشاهده کنید که می گویند ما مرجعیت حقیقت داریم. در مجموع دولت مکانی برای بازیگران نیست خود یک بازیگر است. او ادامه داد: کنشگری مرزی می گوید همچنان دولت باشد اما مشروعیت و معنا را از جامعه دریافت کند و بتواند اثر بخش و پایدار شود و بتواند با جامعه گفتگو کند و جامعه را قلمرو مستعمره خود نداند.