هدف توسعه
انسانها هدف برنامههای توسعه و مهمترین ابزار تحقق اهداف توسعه هستند. بنابراین اگر توسعه میخواهید به کرامت انسانها و ساختار انگیزشی و حداقل نیازهای آنها اهمیت دهید. در اجرای هر سیاستی باید دید آن موضوع چه بر سر اوضاعواحوال معیشت و سلامت و آموزش انسانها میآورد؟ اگر آن سیاست، این موضوعات را خدشهدار میکند، نباید آن را اجرا کرد. در تحلیل توسعه، گفته میشود دستمزد، یکی از بزرگترین نیروهای برانگیزاننده نوآوری و فناوری است.
ستون استقلال کشور، انسانهای
تولیدکننده هستند
انگلستان بالاترین سطح دستمزدها را پرداخت میکرد، بنابراین در آنجا بالاترین سطح انگیزه برای نوآوریهای پدیدار شد. حتی رابرت آلن در کتاب «معمای توسعه» میگوید: «به همان اندازه که دستمزد بالا، نیروی محرکه نوآوری فناورانه بوده، انرژی ارزان هم همین نقش را بازی میکرده است.» مطالعات جدید میگوید برای رفع فقر و کاهش نابرابری، کیفیت اشتغال و سطح دستمزد پرداختی، اثر تعیینکننده دارد. ستون فقرات استقلال کشور، انسانهای تولیدکننده هستند نباید به آنها جفا کرد.
ارتباط دستمزد با حیات انسان
نویسندگان کتاب «مرگهای از سر ناامیدی و آینده سرمایهداری» تأکیددارند که با روند کاهش دستمزد، سه نوع مرگ با «خودکشی»، «مرگ به دلیل اعتیاد به الکل» و« مرگ به دلیل اعتیاد به مواد مخدر» افزایش پیداکرده، روند تولد بچه، خارج از مناسبات ازدواج رسمی هم افزایش داشته است. روند مراجعه به مسجد و کلیسا سقوط کرده است.
فقر فروشی
«مایکل پورتر» میگوید: در کشورهای در حال توسعه، میخواهند مزیت رقابتی را از طریق کاهش سهم نیروی کار جستجو کنند. درحالیکه اگر این کار را کردید، آنچه میفروشید، محصولات صادراتی نیست، بلکه فقر فروشی است و به بهای فقیر کردن مردمتان، جنسی را صادر میکنید. شما از یکسو نیروی کارتان را استثمار میکنید و از سوی دیگر مرتب بودجه نهادهای موعظهگر را بالا میبرید، اما بهجای اینکه موعظهها مؤثر شود، نفرت از موعظه پدیدار میکند.
دور باطل بازتولید توسعهنیافتگی
تحلیلهای توسعه میگویند: حیاتیترین کوشش معرفتی باید مصروف این شود که دورهای باطل اصلی بازتولیدکننده توسعهنیافتگی شناسایی شود. مطالعههای جدید میگویند: یکی از مهمترین دورهای باطل بازتولیدکننده توسعهنیافتگی در کشورهای درحالتوسعه، سقوط نسبی دستمزدها چه در ارتباط با بهرهوری نیروی کار و چه در ارتباط با دستمزدهای پرداختی در سایر کشورها است. هیچ عنصری ازنظر انگیزشی، برای خروج سرمایههای انسانی از یک کشور، بهاندازه پرداخت دستمزد ناچیز نقشآفرینی نمیکند. این دور باطل، خروج از کشور را بیشتر میکند. سیاست تورمزا، قراردادهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را متزلزل میکند.
بیکاری متخصصان
دادههای سرشماری سال 1395 میگوید: خو گرفتن حکومت به شوکدرمانی، بازار کار ایران را دچار انبوه آشفتگی کرده است. دادهها میگویند شغل 70درصد جمعیت شاغل ایران با رشته تحصیلیشان تناسب ندارد. این گزارش میگوید یکی از گرانترین زمینههای تربیت متخصص در ایران، متخصصان کشاورزی و صنعتی هستند، اما عدم تطابق زمینه تحصیلی با شغل در بخش کشاورزی، حدود 86 درصد است! هر میزان سهم تحصیلات نیروی کار در ایران بالاتر میرود، نرخ بیکاری آنها افزایش مییابد. دانشآموختگان زن، وضعیت بدتری دارند و 71 درصد دانشآموختگان زن، بیکارند. شما نزدیک به سه، چهارم زمانی که تحصیلات دارند را باسیاست غلط از اشتغال محروم کردهاید. ما در بازار کار با پدیده حاد پرکاری جمعیت بالای 65 سال روبرو هستیم به این معنا که آنکس که از سن کارش هم گذشته اگر بخواهد آبرومند زندگی کند باید بیشتر از جوانان کار کند. نباید مسئولان به نفع مافیا تصور کنند که راه نجات ایران از مسیر شوکدرمانی و استثمار نیروی کار عبور میکند. مرکز پژوهشهای مجلس در گزارشی عنوان کرد که بیشتر شاغلین فقیر هستند و کسی که شاغل است نمیتواند از عهده حداقل معیشتش برآید. گزارش رسمی مرکز آمار میگوید کمتر از یکچهارم آن جمعیتی که ما به آنها جمعیت شاغل میگوییم، شغل 41 ساعت در هفته دارند، بقیه کمتر هستند.