چرا در ایران از سیاست افزایش نرخ بهره برای جلوگیری از رشد نرخ تورم استفاده نمیشود؟
نمیشود به مسئله اقتصاد تکبعدی نگاه کرد، اگر همه پارامترهای اقتصاد درست عمل کنند فقط موضوع نرخ بهره در شرایط عدم تعادل قرار گیرد آن زمان میتوان با افزایش نرخ بهره تورم را کاهش داد. مثل ترکیه که علیرغم تأکید اردوغان مبنی بر کاهش نرخ بهره اما این سیاست موجب ریزش ارزش لیر و افزایش تورم شد. مسئله اقتصاد اینطور نیست که با افزایش و یا کاهش نرخ بهره بتوان بر آن اثر مثبت گذاشت. اگر فرض بگیریم ارقام مختلف اقتصاد ثابت باشد این گزاره درست است که با افزایش نرخ بهره و جمعکردن پول از بانکها میتوان به روی تورم اثر گذاشت. اما واقعیت این است که سیاستهای پولی، مالی و ارزی کشور دچار ایراد است. بهطور مثال وقتی درآمد لایحه بودجه متناسب با هزینهها نیست، درآمد با استقراض از بانک مرکزی دستکاری میشود. دولتها میخواهند با استفاده از این شیوه درآمدها را به هزینهها برسانند. تورم یک پدیده پولیست و بستگی به حجم پول دارد. نمیشود سالانه بهطور میانگین افزایش نقدینگی داشت اما روند تورم کاهشی باشد. منشأ ایجاد تورم این است که دولت بیش از منابعش هزینه میکند. این رویکرد ایجاد تورم میکند. اگر تمام بازارهای مالی درست عمل کنند و فقط بازار پولی دچار مشکل باشد میتوان نرخ بهره را افزایش و تورم را کاهش داد اما اقتصادی که بسیاری از بازارهای آن در عدم تعادل است نیاز به یک بسته اقدام سیاستی در دخلوخرج دارد، یعنی بودجه باید درست تنظیم شود، نمیشود باوجود تورم 40 درصدی یک بودجه نسبتاً انبساطی بسته شود، وقتی اطمینان نداریم که درآمدهای نفتی محقق میشود تقریباً 40 درصد از منابع بودجه ناشی از درآمدهای نفتی بستهشده است. لذا این بسته سیاستی یعنی تنظیم سیاستهای پولی، مالی، ارزی، مالیاتی و سیاستهای بخش بازرگانی. اقتصاد را نمیشود بهصورت نقطهای درمان کرد. بهویژه اقتصادی که با ابر چالشها مواجه است. بنابراین برای این اقتصاد بیمار یک برنامه کامل جامع کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت باید نوشت.
آیا میتوان اصلاح قیمت در حوزه فرآوردههای آردی را اصلاح اقتصادی نامگذاری کرد؟
وقتی گفته میشود اقتصاد نیاز به اصلاحات ساختاری دارد یک بخشش اصلاح قیمت است آنهم اصلاح قیمت در همه کالاها. نمیشود وقتی مردم میخواهند خودرو بخرند به قیمت خارجی توجه نمیشود اما وقتی میخواهند بنزین و آرد خریداری کنند دولت میگوید باید به قیمت جهانی عرضه شود. اصلاحات باید همهجانبه باشد و اصلاح قیمت گام آخر است. قدم اصلی در اصلاحات اقتصادی بهرهوری در تولید است. بهطور مثال وقتی اتلاف منابع صورت گیرد یعنی قیمت تمامشده آن کالا افزایش مییابد و هزینه آن را مصرفکننده پرداخت میکند. وقتی خودرویی که مصرف بنزین آن بیش از مصرف خودروی خارجی است، مصرفکننده هم خودرو را گران میخرد، هم هزینه انرژی بیشتر پرداخت میکند نمیشود. از سال 89 که بحث اصلاح حاملهای انرژی مطرح شد تا امروز همان ماده 3 معروف قانون برنامه 5 ساله چهارم فقط یک جز آن اجرا شد و آن افزایش قیمت حاملهای انرژی بود و سایر امور مانند افزایش حمل نقل عمومی مغفول ماند. در اقتصاد ایران از اصلاحات اقتصادی همواره بخش اصلاح قیمت فقط اجرایی شده است. زیرا اصلاح قیمت راحتترین گزینه برای سیاستگذار است. بهرهوری در تولید تورم مارپیچ را میتواند متوقف کند.
به نظر شما آیا دولت در اصلاح ساختار بهرهوری گام برمیدارد؟
آنچه مشاهده میشود دولت عملاً در بهرهوری تغییری ایجاد نکرده است. بهطور مثال اگر در بخش بهرهوری در تولید نان اصلاحات اتفاق میافتاد اینهمه ضایعات نان نداشتیم. این موضوع در بخش صنعت هم است. پرسش این است که چرا خودروساز با فروش پراید 200 میلیون تومانی بازهم به قطع ساز بدهکار است پس یک حلقه مفقوده این وسط وجود دارد که موضوع بهرهوری است. دولت هم میتواند نرخ نان را تغییر ندهد و تردیدی نیست اما پایین بودن قیمت نان ضایعات نان را افزایش میدهد.