*«رافائل گروسی» مدیرکل انرژی اتمی دور سوم در «رُم» حضور داشت و یک ضلع مذاکره بود. او بهطرف آمریکایی مشاوره میداد و فشار میآورد. مهم این است که آژانس بازوی شورای حکام و شورای امنیت است. گزارش آژانس در سرنوشت مذاکرات و اینکه شورای حکام پرونده هستهای ایران را به شورای امنیت «ارجاع» دهد یا اینکه مذاکرات به نتیجه برسد نقش کلیدی دارد. خطر این است که گروسی گفته اگر توافق نشود جنگ خواهد شد. ایران در سالهای اخیر نتوانست به پاسخهای آژانس پاسخ دهد یا آژانش را قانع کند. به همین دلیل آژانس در مذاکرات برای ایران شاخ شده است.
*اسرائیل مخالف هر نوع مذاکره و توافق ایران با آمریکاست و بهصورت پنهانی در مذاکرات شنبه گذشته در «رُم» حضور داشت و مثل «آژانس» به «ویتکاف» فشار میآورد که توافق نکند. یعنی اسرائیل ضلع چهارم مذاکره بود. سه کشور اروپایی نیز که از مذاکره کنار گذاشته شدهاند با تهدید ایران ضلع پنجم مذاکرات شدهاند. ابزار آنها فعال کردن مکانیزم ماشه است که خطر ناک است.
*آنچه تاکنون از سه دور مذاکرات میتوان فهمید و نتیجه گرفت این است که دو طرف در سه دور دیپلماتیک کوشیدند امتیاز «حداقل» بدهند و امتیاز «حداکثر» بگیرند، اما در دور سوم مذاکرات چالش و اختلافات بر سر خط قرمزهای دو طرف بالا گرفت و مذاکرات نتیجه نداد و به تعویق افتادن دور چهارم مذاکرات به همین دلیل است.
*ایران خواهان حفظ غنیسازی 3.67 درصدی در کشور و مطابق برجام، خواهان حفظ سانتریفیوژهایش است، اما آمریکا و اسرائیل خواهان برچیده شدن تمام فعالیتهای هستهای هستند. این خواسته خط قرمز ایران است و آنچه این روزها جریان دارد تقابل خط قرمزها بین دو طرف است. اگر دو طرف کوتاه نیایند توافق صورت نخواهد گرفت. گزینه بعدی تحریم یا جنگ خواهد بود، که خطرناک و ویران کننده خواهد بود.
* نکته قابل تأمل اینکه قرار بود موضوع مذاکرات فقط هستهای باشد و ایران هم پیشاپیش اعلام کرده بود راجب موضوعات دیگر حاضر به مذاکره و امتیاز دادن نیست، اما آمریکا حالا زده زیر میز مذاکره و میگوید مذاکرات فراتر از هستهای است وشامل برد موشکها و نیروهای محور مقاومت هم میشود و این یعنی بن بست توافق.
آمریکا از سیاست «چماق» و «هویج» استفاده کرده و میکند، با یک دست مذاکره میکند و با دست دیگر تحریم وضع میکند و میگوید هر کشوری از ایران نفت بخرد تحریم میشود. وزارت خزانهداری آمریکا گفته: فروش نفت ایران باید به صفر برسد. اگر چنین شود فاجعه اقتصادی رخ خواهد داد. تحریم، کسری بودجه و کاهش ارزش پول ملی رخ خواهد داد و از همه اینها مهمتر تئوریکای اروپا یعنی فرانسه، انگلیس و آلمان خیز برداشتهاند تا مکانیزم ماشه را فعال کنند تا تحریمهای فلجکننده شش قطعنامه در قالب قطعنامه 2231 شورای امنیت لغو شدند و ایران بار دیگر ذیل بند 7 منشور سازمان ملل قرار گیرد.
تحریم و جنگ بدترین اتفاق و پرهزینهترین است، دیپلماسی و امتیاز دادن کمهزینهترین است. پس برای دور کردن سایه تحریم و جنگ، امتیاز دادن کم هزینهتر است. نویسنده در شرایطی که کشور تحتفشار سیاسی، اقتصادی و تهدید نظامی قرار دارد پیشنهاد میکند حاکمیت میتواند با نگاه به گذشته از تجربه توقف داوطلبانه غنیسازی 5/2 ساله در دولت اصلاحات بهره گیرد و اعلام کند برای 5/2 سال یا 5 سال دیگر فعالیتها و دست آوردهای هستهای را که متعلق به نسل فعلی و نسلهای آینده است را متوقف میکند. این اقدام شکست نیست و باعث کاهش تحریم و جلوگیری از جنگ میشود که نوعی پیروزی به حساب میآید. اکنون توپ در زمین ایران است.