جنگ اسرائیل علیه ایران 12 روز ادامه داشت و آمریکا هم با بمب افکن های سنگر شکن به سایت های هستهای فردو، نطنز و اصفهان حمله کرد. به رغم گذشت سه هفته از جنگ همچنان فضای شبه جنگ وجود دارد و مردم نگران جنگ دیگری هستند. حسین نورینیا، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی جهاد دانشگاهی تهران، وضعیت جامعه بعد از جنگ ۱۲ روزه را از منظر جامعه شناسی بررسی کرد و گفت: « جامعه در جنگ تنهایی استراتژیک را حس کرد، شرایط جامعه خسته و بدون افق روشن است. وی با استناد به پیمایشهای ملی میگوید: مردم نسبت به آینده ناامید هستند و تلاشها برای بهبود وضعیت بینتیجه مانده است. بحران اقتصادی، تورم و فقدان رویدادهای شاد ملی در جامعه مشهود است. رویدادهای شادیآفرین و امیدبخش با «افراطگرایی» از میدان به در شدند.» در ادامه گزیده نظرات وی را میخوانید:
ایران تنها
جنگ هزار کشته و خسارت به بار آورد. مهمتر از آن، جامعه ایران احساس "تنها شدگی" کرد. کشور قدرتمندی از ایران حمایت نکرد، بلکه حتی همپیمانان استراتژیک نیز ایران را تنها گذاشتند. ارتباط موثر مسئولان با مردم در طول جنگ وجود نداشت. صدا و سیما نتوانست نقش انسجامبخش ایفا کند و سیاست "طرد" صداهای متفاوت را ادامه داد. مردم همدلانه فضا را مدیریت کردند، اما نهادهای رسمی به تفاوتها بیتوجهی کردند و حتی اطلاعیه های حسن روحانی و سید محمدخاتمی را هم نخواندند. جامعه ایران "جنگطلب نیست" و خواهان "آرامش" است. سیاستهای داخلی و خارجی باید با "ایجاد آرامش" و "فراهم کردن بستر مناسب برای توسعه ایران" متمرکز شوند. جنگ یک بحران است. بیش از هزار کشته داشت. بزرگترین فرماندهان لشکری را از دست دادیم. بسیاری از زیرساختها و سرمایهگذاریهای دفاعی آسیب دیدند. آسمان کشور مورد تعرض بیگانه قرار گرفت. جامعه ایران به خوبی درک کرد که «تنها» است؛ هم در داخل و هم در خارج. وقتی پهبادها و موشکهای ایران به سمت اسرائیل شلیک میشد، تمام همسایههای غربی و شمال غربی ایران تلاش کردند تا موشک کمتری به اسرائیل برسد.
ناامیدی جامعه
قبل از جنگ ۱۲ روزه جامعه همواره در معرض آسیب های افراط گرایی و افراط گرایان بوده است. جامعه یک وجود مقطعی و بیجان نیست که بتوان شرایط کنونیاش را بدون آن چه بر آن گذشته، تعریف و فهم کرد. سال هاست که جامعه ایران، بحرانزده و بدون افق روشن است. پیمایشهای ملی این بیافقی را نشان میدهند. وقتی از مردم پرسیده شده هر یک از وضعیتهای اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و مذهبی در مقایسه با پنج سال پیش چگونه شده و در پنج سال آینده چگونه خواهد شد؟ اکثریت مردم گفتهاند نسبت به پنج سال قبل بدتر شده و در پنج سال آینده بدتر هم خواهد شد.
پژوهشها مهمترین مشکل را ناامیدی مردم نسبت به آینده میدانند، آنها چشماندازی برای آینده فرزندانشان نمیبینند. جامعه امروز خسته و اسیر در روزمرگی است.
زیست در بحران
ما در طول چند دهه در بستر بحران اقتصادی زیستهایم که هر روز از میانگین توان مردم برای گذران زندگی کاسته شده است، ما با گسترش فقر مواجه هستیم. وضعیت ناگوار اقتصادی و تورم دو رقمی 40 درصدی، همه چیز در حالت تعلیق نگه داشته است.
نبود شادی
شادی جامعه باید از دررون بجوشد تا جامعه شوق عمومی را درک کند. شادی و رویدادهای اجتماعیِ خوشایند، دارای ظرفیت افقگشایی هستند و وضعیت امروز را بهتر از دیروز و فردا را بهتر از امروز نشان میدهند. هیچ کدام از این ویژگیها در جامعه ایران قابل مشاهده نیست. رویدادهای خوشایند که در جامعه میتوانستند اندکی افقگشایی و امیدآفرینی داشته باشند با تجاوز افراطیگرایی به زمین کوفته شد و مورد هتک حرمت قرار گرفت.
دولت اصلاحات، دوران رشد و توسعه
بزرگترین رویداد شادیآفرین در جامعه ایران پس از انقلاب که از ظرفیت افقگشایی و امیدآفرینی بالایی برخوردار بود، پیروزی آقای خاتمی به عنوان رئیسجمهور و شکلگیری دوران اصلاحات بود که علاوه بر امیدآفرینی داخلی، امیدی جهانی نیز آفرید و اعتبار و اعتنای فراوانی برای ایران به همراه داشت. ایده گفتوگوی تمدنها، چشماندازی با پشتوانه چند هزار ساله تمدن ایران زمین گشوده بود. اما به قول آقای خاتمی دولت را هر ۹ روز با یک بحران مواجه ساختند و آن شور و شوق و شادی درونی جامعه به نفرت و خستگی و کنارهگیری تبدیل شد.
شعر شفیعی کدکنی، تصویری گویا از وضعیت جامعه ایران طی چند دهه اخیر است که میگوید:
طفلی به نام شادی، دیریست گمشده است
با چشمهای روشن براق
با گیسویی بلند و بالایی آرزو
هر کس از او نشانی دارد
ما را کند خبر
این هم نشان ما
یک سو خلیج فارس، سوی دگر خزر
دوری از فرایندهای خشونتزا
ناجی ایران، سیاست موازنه عدمی یا منفی در حوزه سیاست خارجی و داخلی است. مبنای رابطه موازنه عدمی، اصالت داشتن رابطه صلحطلبانه و دوریگزینی از فرایندهای خشونتزا است. در این جنگ حتی همپیمانان استراتژیک ایران، ما را تنها گذاشتند و حمایت موثری نکردند. جامعه تنها بودن را از دو سو احساس کرد: یکی عدم موضعگیری کشورهای قدرتمند و همکاری برخی همسایگان با دشمن و دیگری رهاشدگی در شرایط جنگی.
همبستگی ملی نیازمند پذیرش تفاوتها
تقویت همبستگی ملی نیازمند پذیرش تفاوتها در نگاه رسمی است نه فقط نگاه مردم و جامعه مدنی. برای تقویت انسجام ملی باید شکاف دولت ملت را کاهش داد مثل آزادی زندانیان سیاسی، بهرهگیری از ظرفیتهای ملی، دوری از نگاه تنگ رسانهای و ...، اما صدا و سیما مقابل این فرایند ضروری کشور عمل کرد. صدا و سیما حتی پیامهای خاتمی و روحانی رئیسجمهوریهای ایران را هم نخواند و فقط به تحلیل کارشناسان ناشناخته پرداخت که تأثیری در کاهش اضطراب مردم نداشت و سیاست طرد و نادیده گرفتن صدای متفاوت را با قوت تداوم بخشد.
دیانت، پرهیز از خشونت است
جامعه ایران، جنگ طلب نیست. سیاست مقبول ایرانیان، سیاست موازنه وجودی نیست. این که مدرس میگفت سیاست ما عین دیانت ماست، دیانت او پرهیز از خشونت، ترویج روح همکاری و مشارکت، پذیرش تفاوتها و رعایت حقوق شهروندی و نیز احساس تعلق و مسئولیت نسبت به ایران بود. جامعه ایران، نیازمند آرامش است و با سیاست طرد و خشونتگرا همراه نیست.
برگرفته از خبرآنلاین