مدخل «جنگ» از دانشنامه فلسفی استنفورد به آرای فیلسوفان تحلیلی معاصر که درباره جنگ کار میکنند، میپردازد.
به گزارش ایبنا، مدخل «جنگ» از دانشنامه فلسفی استنفورد به آرای فیلسوفان تحلیلی معاصر که درباره جنگ کار میکنند، میپردازد. خوانندگان برای کسب بینش بیشتر درباره نظریه جنگ عادلانه تاریخی، به آثار فیلسوفان و مورخان فکری مانند گرگ رایشبرگ، پابلو کالمانوویتز، دنیل شوارتز و روری کاکس ارجاع داده میشوند.
در فلسفه تحلیلی معاصر، دو روش مختلف وجود دارد که فیلسوفان اخلاق و سیاست درباره جنگ میاندیشند؛ در رویکرد اول، یعنی رویکرد نهادگرایانه، هدف اصلی فیلسوفان تعیین این است که نهادهای تنظیمکننده جنگ چه باید باشند. به طور خاص، ما باید قوانین جنگ را که از نظر اخلاقی موجه هستند، تدوین کنیم. سپس به افراد و گروهها میگوییم که باید از آن قوانین پیروی کنند. در رویکرد دوم، ابتدا باید بر دلایل اخلاقی که مستقیماً بر اعمال فردی و گروهی اعمال میشوند، بدون عامل واسطه نهادها، تمرکز کنیم. ما به افراد و گروهها میگوییم که طبق دلایل اخلاقی خود عمل کنند. از آنجایی که این رویکرد نه بر نهادهایی که تعاملات ما را کنترل میکنند، بلکه بر خود آن تعاملات تمرکز دارد، آن را رویکرد «تعاملی» خواهیم نامید.
در بخشی از توضیحاتی که درباره این مدخل در دانشنامه استنفورد آمده، میخوانیم: «برخی خودِ ایده «اخلاق جنگ» را رد میکنند! از این تعداد، برخی منکر این هستند که اخلاق به محض شلیک اسلحهها به کار میرود؛ برای برخی دیگر، هیچ نظریه اخلاقی قابل قبولی نمیتواند خشونت جنگ را مجاز بداند.
گروه اول واقعگرا و گروه دوم صلحطلب هستند. وظیفه نظریه جنگ عادلانه جستجوی راهی میانه آنهاست: توجیه حداقل برخی از جنگها، اما همچنین محدود کردن آنها. اگرچه واقعگرایی طرفداران خود را دارد، اما تعداد کمی از فیلسوفان آن را قانعکننده میدانند. چالش واقعی برای نظریه جنگ عادلانه از صلحطلبی ناشی میشود و باید از همان ابتدا به یاد داشته باشیم که این چالش واقعی است. جنگ موجه ممکن است یک خیال واهی باشد.