الهه شمس: کتاب «خودآگاهی نزد هگل: میل و مرگ در پدیدارشناسی روح» نوشته رابرت بی. پیپین با ترجمه امیر مازیار و انتشار از سوی انتشارات لگا، تلاشی جدی و موشکافانه برای بازخوانی بخش مهمی از «پدیدارشناسی روح» هگل است، بخشی که دهههاست خوانندگان و مفسران فلسفه را درگیر بحث و تامل نگه داشته است. پیپین، که نامش با پژوهشهای مهمی در حوزه ایدئالیسم آلمانی و فلسفه هگل گره خورده، در این کتاب کوشیده تصویری قابل فهمتر و زبانزدتر از فصل چهارم پدیدارشناسی و جایگاه کلیدی آن ارائه کند؛ آن هم با فرض اینکه مخاطب، دستکم با خط سیر اندیشههای کانت و مباحث اساسی فلسفه مدرن آشنایی دارد.
پیپین بحثش را روی آن پرسش محوری بنا میگذارد که چرا هگل معتقد است «خودآگاهی همان میل است» و چگونه به این نتیجه میرسد که رضایت و ارضای خودآگاهی تنها در مواجهه با خودآگاهی دیگری حاصل میشود. همین دیدگاه بهظاهر انتزاعی، بنمایه بسیاری از گرایشهای بعدی در سنت فلسفی قارهای، از مارکسیسم تا نظریه انتقادی، بوده است. پیپین سعی میکند جایگاه این ایده را شرح دهد و نشان دهد که هگل، از خلال نقد سنت کانتی و ارائه تعریف تازهای از خودآگاهی، نهفقط معنی سوبژکتیویته بلکه اساس فهم نظری و هنجاری ما از جهان را دگرگون میکند. نقطه عزیمت او، تاکید کانت بر ماهیت ذهنی جهان و بیاعتنایی او به تاریخ است؛ اما هگل در حرکت انتقادی خود، تلاش میکند جهان آگاهی را پدیدهای جمعی، تاریخی و عملمحور معرفی کند. به همین دلیل، خودآگاهی در نگاه هگلی نه فقط منشأ شناخت بلکه بستر همه تغییرات اجتماعی و تاریخی قلمداد میشود.
تحلیل ساختاری کتاب:
در روند ارائه این دیدگاه، پیپین فصلهای کتاب را بر محور همین دو داوری هگل سامان داده است: نخست، بحث از اینکه «خودآگاهی همان میل است» و دوم، اینکه ارضای خود یا رضایت، فقط در پیوند و رودررویی با دیگری رخ میدهد. او وارد جزئیات دلالتهای این دو گزاره میشود؛ از یک سو، میل به عنوان تقابل دائم سوژه با فاصلهها و شکافهایی که او را به حرکت وا میدارد و از سوی دیگر، درک این واقعیت که شناختن خود، بدون ایجاد رابطه و زمینهای اجتماعی برای سنجش و تایید، ممکن نیست. به بیان روشنتر، هیچ خودآگاهی واحد و ایستایی وجود ندارد؛ هر خود، فقط از دل فرایند کشمکش و شناسایی متقابل با دیگران شکل میگیرد. کتاب با همین نگاه، سعی میکند نشان دهد چگونه زندگی و معنا، از قالب فردی خارج میشود و بدل به امری تاریخی و جمعی میگردد که بدون حضور دیگران ناممکن است.
ویژگی آشکار کتاب آن است که نگاه موزون و پرهیزکارانهای نسبت به جایگاه اجتماعی و تاریخی خودآگاهی دارد و تفسیر بحثها را بر خوانشهای معاصر هگل نیز منطبق کرده است. پیپین به سنت مارکسیستی و نئومارکسیستی، همچنین به بحثهای تازه جان مکداول و رابرت برندم درباره هگل اشاره میکند و تلاش میکند تفسیر خود را در مقام یک کوشش انتقادی و مقایسهای روشن کند. بخش مقدمه و پایانبندی کتاب، این نکته را شفاف میسازد که او فقط به دنبال ارائه یک تفسیر تاریخی صرف نیست، بلکه تلاش دارد مسیر اندیشه را پیگیری کند تا بفهمد چطور مسئله خودآگاهی هگل، هنوز برای فلسفه معاصر زنده و مسئلهساز است.
دیدگاهها و نقدها بر کتاب:
بازخوردها و نقدهای مطرحشده درباره کتاب نیز گویای جایگاه آن در هگلپژوهی معاصر است. بعضی از منتقدان همچون نویسندگان نشریه چویس، به وضوح تحسین خود را نسبت به نگاه موشکاف و ژرف پیپین ابراز کردهاند و تاکید داشتهاند که توجه دقیق او به زوایای تاریک و نظرات متضاد، کتاب را به اثری پایهای برای دانشجویان و پژوهشگران این حوزه بدل میکند. دیگرانی مانند سالی سدویک و مایکل اینوود نیز ویژگی بارز روشنی و اختصار پربار اثر را برشمردهاند و حتی آن را شایسته حضور در سرفصلهای درسی فلسفه دانستهاند.
همچنین جوزف آرل، اثر را متنی مهم برای علاقمندان به فلسفه هگل دانسته که بسیاری از ابعاد پنهان خودآگاهی را روشن میکند و تری پینکارد، بر ایجاز، وضوح و دقت کتاب تاکید کرده و معتقد است به متنی کلاسیک برای آموزش هگلشناسی بدل خواهد شد.
در نهایت، «خودآگاهی نزد هگل» فراتر از یک تفسیر صرف بر فصل دشوار و پیچیدهای از پدیدارشناسی روح هگل است. متن، در عین پایبندی به تفسیر صحیح تاریخی، گرایشی جدی به روشنگری درباره بنیادهای سوبژکتیویته مدرن و پیوند آن با هنجارهای اجتماعی و مفاهیم جمعی دارد و این را با زبانی تحلیلی اما انسانی، بیآنکه خواننده را فدای دشواریهای فلسفه یا کلیشههای تفسیری کند، پیش میبرد.