محمد شعبانی با اشاره به بحث منابع انسانی گفت: در خصوص چیستی منابع انسانی باید به پیشینه طولانی آن اشاره کنیم. این موضوع از دانش اقتصاد شروع میشود. از زمان آدام اسمیت وصف حال این بود که چرا برخی کشورها ثروتمند هستند و برخی نه؟! بررسیها نشان داد برخی کشورها منابعی در اختیار دارند که میتوانند کالا تولید کنند و دیگر کشور نمیتوانند. این موضوع 400 سال در جوامع بشری مطرح بوده و پیش آمده است.
شعبانی افزود: بشر در نقطهای به این مسئله میرسد که بخشی از منابع تولید، انسانها هستند و تنها زمین و معدن و... مطرح نیست. در ادامه به این میرسند که نوع و کیفیت نیروی انسانی نیز متفاوت است. وقتی بشر به این تفاوت رسید رشته تخصصی منابع انسانی به وجود آمد. اگر افراد متخصص در زمان درست و در جایگاه درست چیدمان شوند، منابع انسانی است.
وی در ادامه اضافه کرد: بروکراسی بیماری است. بروکراسی در عصری به وجود آمده که قبل از آن کشورها چندان ساختار یافته نبودند در ساختار جوامع بدوی اگر کسی خان یا پادشاه میشد قدرت مطلق بود و خودش تصمیم میگرفت و قضاوت میکرد. اندیشمندان متوجه تعیین جانشین توسط این قدرت شدند. در بسیاری از موارد جانشین دانش و انگیزه کافی را نداشت. وقتی مالک جایی میمرد فرزندان وی جانشین اش میشدند درحالیکه شاید فرزند زوال عقل داشته ولی باید در آن جایگاه مینشست.
این کارشناس ارشد حوزه منابع انسانی ضمن تاکید بر لزوم استقرار شایسته سالاری در نهادها و سازمانها اظهار داشت: بشر در جایی به این مسائل رسیده است مارکس وبر میگوید ساختارهای سازمانی که خدمات عمومی میدهند را نباید نسلی یا با قدرت سیاسی چیدمان کرد، بلکه این ساختارها باید بر مبنای شایستگی چیده شوند وبر چند اصل را تعیین میکند و نظام بروکراسی را تعریف میکند. اولین اصل وبر شایسته سالاری است و درباره افرادی بحث میکند که در آن رشته صاحب نظر هستند.
وی در ادامه گفت: چون معضل پیشینی وجود داشت وبر ساختار را به طور جدی و با کلمه استیلا تعریف کرد. در نظام بروکراسی روحی به نام استیلا وجود دارد یعنی با توجه به پیش فرضی که من داشتم فردی که در ریاست نشسته شایسته است و دیگران باید اطاعت کنند. به این ترتیب فرد سلطه پیدا میکند چون پیش فرضی وجود دارد که شخص اندیشمند و صاحب مهارت است و اجازه اظهار نظر به دیگران داده نمیشود!
این تحلیلگر امور مدیریتی در رابطه با موضوع خاطرنشان ساخت: به لحاظ فلسفی صاحب اندیشه بودن یک نفر نمیتواند ما را به این نتیجه برساند که دیگران صاحب اندیشه نیستند. این موضوع مغفول مانده است و اگر مارکس وبر امروز زنده بود میشد این موضوع را با وی بحث کرد. ساختار نباید به این گونه باشد که با پیدا کردن فردی شایسته و قرار گرفتن وی در صدر امور، دیگران فقط اطاعت کنند و او استیلا کند.
وی افزود: یکی از تکنیکهای مدیریت ما باید این باشد که سازمانها را از دو بعد بررسی کنیم. به گفته «مکین تایر» سازمانها یک نهاد دارند و یک اقدام. بدنه و آدمها و بودجهها و دستور العملها و ساختارهای سیاسی آنها نهاد است. ولی یک سری اقدامات انجام میدهند که کلیه نهادها برای انجام آن اقدامات به وجود آمده بودند. به طور مثال آموزش و پرورش برای آموزش دانش و معرفت به کودکان و نوجوانان ایجاد شده است. آیا امروز این نهاد این اقدام را انجام میدهد یا کارش را ناقص اجرا میکند؟!
شعبانی با تاکید بر لزوم نظارت بر حسن اجرای مأموریت نهادها و سازمانها گفت: هزینه کار نهاد نیز مهم است. نهادها با چه هزینهای اقدامات خود را به ثمر میرسانند؟! به طور مثال یک نهاد بیمهای برای ایجاد بیمه به وجود آمده است ولی اقدامات چشمگیری ندارد و سازمان برای سازمان بوجود آمده است شغل به وجود آمده تا برای خودش شغل ایجاد کند!
وی در این رابطه یادآور شد: امروزه نهادها از اقداماتی که برای آن به وجود آمده بودند دور شده و یا به طور کامل مأموریت خود را فراموش کردهاند و به شغل برای خودشان تبدیل شدهاند.
این تحلیلگر افزود: در تفکر انتقادی این موضوع مطرح نیست که بحثی را بیاورید و دلیل داشته باشید! در گذشته میشد دلیل آورد و انسانها را قانع کرد و گفت من دلیل دارم ولی تفکر انتقادی میگوید دلیل خود را بگذارید ولی قطعیاش نکنید باید دلیل دومی بیاید که ثابت کند دلیل تو بهترین است.
وی گفت: اینجا بحث هزینه اقدامات مطرح است. با چه هزینهای این کارها را انجام میدهیم؟ شاید بتوان ساختار سادهتر دیگری را تعریف کرد که با هزینه بسیار کمتر همان اقدام را انجام بدهد و خدمات ارائه کند.
محمد شعبانی در پایان سخنان خود متذکر شد: وقتی میتوان از انحلال یک نهاد سه نهاد دیگر درست کرد که بهتر، با سرعت بالاتر و چند برابر بیشتر خدمات ارائه میکند، چرا نهاد پر هزینه قبلی منحل نشود؟! نگاه ساده به صرف هزینه میتواند وضعیت ما با بسیاری از نهادها را روشن کند.