تئاتر از میان همهی هنرها، توانسته بیش از هر چیز، روح زندهی شاهنامه را بازندگی امروز درآمیزد. چون صحنه، جایی است که اسطورهها از دل شعر و واژهها جان میگیرند و روبهروی ما زنده میشوند. شاهنامه همواره یکی از سرچشمههای الهام هنرمندان بوده است. آنها کوشیدهاند شخصیتهایی چون رستم، سهراب، آرش و سیاوش را از دل شعر به دنیای نمایش بیاورند تا پهلوانان دیروز در گفتوگو با انسان امروز معنا یابند.
شاهنامه از نگاه بیضایی
در میان چهرههایی که نقش مؤثری در این مسیر داشتهاند، بهرام بیضایی جایگاهی ویژه دارد. بیضایی نهفقط نمایشنامهنویس بلکه پژوهشگر فرهنگ و اسطورههای ایرانی است. او در آثارش مانند «سیاوشخوانی» یا «شب هزار و یکم»، با نگاهی تازه به شاهنامه نگریسته و کوشیده است مفاهیمی چون وفاداری، پاکی و قربانی شدن برای حقیقت را به زبان روز ترجمه کند. در نگاه او، اسطوره تنها یادگار گذشته نیست؛ آینهای است که در آن میتوان سرنوشت امروز را دید.
تئاتر تداوم زبان فردوسی
قطبالدین صادقی نیز از دیگر کارگردانانی است که سالها از شاهنامه الهام گرفته و آن را به صحنه آورده است. او با تکیه بر دانش عمیق خود از تئاتر کلاسیک و ایرانی، کوشیده تا شاهنامه را نهفقط بازگو، بلکه بازآفرینی کند. در آثارش، مفاهیمی چون نبرد خیر و شر، قدرت و عدالت در قالبی نمایشی و فلسفی بیان شدهاند. صادقی معتقد است که تئاتر میتواند ادامهی زبان فردوسی باشد؛ زبانی برای بیداری و یادآوری خرد. نمایشهایی چون «ضحاک»، «رستم و سهراب» و «آرش» با کارگردانی او، نمونههایی از همین پیوند میان ادبیات کهن و نمایش معاصرند.
جستوجو در میراث
استاد حمید سمندریان نیز در دورهای از فعالیتهای خود، کوشید تا در آموزش بازیگری و نمایشنامهنویسی، به دانشجویان یاد دهد که چگونه میتوان از اسطورههای ملی برای بیان احساسات انسانی بهره گرفت. او بر این باور بود که شاهنامه، منبع بیپایانی از شخصیتپردازی است و هر بازیگر ایرانی باید ریشهی خود را در این میراث جستوجو کند. نگاه تربیتی و فرهنگی او، تأثیر زیادی در نسلهای بعدی تئاتر گذاشت.
شاهنامه زنده است
در دهههای اخیر، کارگردانان جوان نیز با ابزارهای نوین، زبان تئاتر را برای بیان شاهنامهای، مفاهیم اجتماعی به کار گرفتهاند. نمایشهای خیابانی، تئاتر دانشجویی و حتی اجراهای آنلاین، هر یک تلاش کردهاند تا اسطورههای فردوسی را از کتابخانهها به دل جامعه بیاورند. وقتی در گوشهای از کشور، گروهی جوان داستان آرش را در میدان شهر بازی میکنند، یعنی شاهنامه هنوز زنده است و با مردم زندگی میکند.
بنیاد فردوسی
فعالیتهای فرهنگی و آموزشی بنیاد فردوسی نقشی بنیادین در تداوم این مسیر دارد. این بنیاد با برگزاری نشستها، همکاری با هنرمندان و حمایت از آثار نمایشی با موضوع شاهنامه، فضایی فراهم کرده است تا میراث فردوسی تنها در کتابخانهها نماند و به بخشی از زیست فرهنگی و هنری جامعه بدل شود. تلاشهای این نهاد، در معرفی شاهنامه به زبان نمایش، الهامبخش هنرمندان جوان بوده است.
گفتوگویی میان گذشته و آینده
تئاتر امروز ایران با الهام از شاهنامه در حقیقت گفتوگویی میان گذشته و آینده را ادامه میدهد. پهلوانان فردوسی دیگر تنها در میدان نبرد نیستند؛ آنان در ذهن ما زندهاند، در برابر ناحق میایستند و برای روشنایی میجنگند. شاید به همین دلیل است که هرگاه نام شاهنامه در تئاتر شنیده میشود، تماشاگر حس میکند با بخشی از ریشههای خود روبهروست، ریشههایی که هنوز زندهاند و از دل تاریخ تا اکنون امتداد دارند.
گفتوگویی هزار ساله
امروز، هر کارگردان یا نمایشنامهنویسی که به سراغ شاهنامه میرود، درواقع به گفتوگویی هزار ساله میپیوندد. گفتوگویی میان فردوسی، هنرمندان و تماشاگرانی که هنوز به خرد و انسانیت باور دارند. این میراث، همچون نوری است که از گذشته تا آینده میتابد و تئاتر، بهترین صحنه برای زنده نگهداشتن آن است.