شرایط جهانی نیز به گونهای رقم خورده که هیچ دولت یا رهبری توان مقابله جدی با ترامپ را ندارد؛ کشورها برای دیدار با ترامپ در صف هستند، از پوتین گرفته تا دیگر بازیگران منطقهای.
این نوشتار به خطرات ناشی از سیاستهای آمریکا و اسرائیل میپردازد.
* ترامپ در دور دوم ریاست جمهوری خود ـ که ۲۰ ماه از آن گذشته ـ جنگ درغزه را خاموش کرد، منازعه هند و پاکستان را متوقف کرد و تلاش میکند روسیه و اوکراین را به توافق برساند. او به دولت لبنان فشار میآورد تا حزبالله خلع سلاح شود و همچنین به دولت عراق فشار وارد میکند تا نیروهای حشد شعبی سلاحهای خود را به ارتش تحویل دهند.
* آمریکا به بهانه کشته شدن دو کارمند و یک سرباز خود توسط داعش، و نیز حملات داعش به مسیحیان در نیجریه، روز گذشته به این کشور حمله کرد. مهمتر آنکه طی هفتههای اخیر، پنتاگون به ونزوئلا ـ دارنده بزرگترین منابع نفت و گاز جهان ـ اعلان جنگ کرده، چند کشتی حامل نفت را توقیف کرده و به قایقهای ونزوئلا حمله نموده که به کشته شدن حدود ۱۰۰ نفر انجامیده است. این اقدام مقابله با ایران، روسیه و چین ارزیابی میشود.
* ترامپ به نیکلاس مادورو اولتیماتوم داده تا از قدرت کنارهگیری کند و کاراکاس را ترک نماید. آمریکا قصد دارد ماریا ماچادو، رهبر اپوزیسیون ونزوئلا، را جایگزین مادورو کند و بر منابع نفتی این کشور تسلط یابد. ترامپ با رجوع به دکترین مونرو (۱۸۲۳)، تمرکز خود را به جای جهان، بر آمریکای لاتین معطوف کرده است. سقوط یا محاصره مادورو در عمل ضربهای به ایران، روسیه و چین خواهد بود و پسلرزههای آن به تهران نیز خواهد رسید.
* آمریکا مصر را تحت فشار قرار داده تا قرارداد ۳۵ میلیارد دلاری گاز با اسرائیل را امضا کند. شواهد و قرائن نشان میدهد مذاکرات پنهان و آشکار میان اسرائیل و سوریه در جریان است تا توافق مشابهی میان دمشق و تلآویو منعقد شود.
* ترامپ با سیاست چماق و هویج بار دیگر از ایران خواسته غنیسازی را کنار بگذارد و با غنیسازی صفر را بپذیرد و پای میز مذاکره بیاید. ایران این درخواست را رد کرد.
* سفر نتانیاهو به امریکا برای قانع کردن ترامپ و حمله دوباره به ایران است. نتانیاهو به ترامپ القا خواهد کرد که برنامه هستهای و موشکی ایران برای آمریکا، اروپا و اسرائیل خطرناک است.
مجموع این رویدادها نشان میدهد تهران در معرض فشار سیاسی، دیپلماتیک، رسانهای، تحریم، تهدید و حتی جنگ قرار گرفته است. ایران اکنون در میانه طوفان و بر سر سه راهی ایستاده و باید تصمیم بگیرد:
مقاومت و جنگ؛ گزینهای با هزینههای نامعلوم.
تسلیم؛ بدترین راهحل ممکن.
سازش؛ که تسلیم نیست بلکه یافتن راهی برای عبور از مخمصهها و تنگناهاست.
این انتخابها در حالی پیش روی کشور قرار دارد که مردم ایران زیر فشار تورم، گرانی، آلودگی هوا و ترافیک به سر میبرند و بیش از هر چیز به فکر تأمین نیازهای اولیه چون نان، آب و هوای سالم هستند.
سیاستها زمانی به نتیجه میرسند و به بار مینشینند که مردم پشتیبان آن باشند. در دوره جنگ 8 ساله با وجود این که مردم مشکلات زیادی داشتند اما همراه حکومت بودند ولی اکنون به گفته محمدرضا باهنر 90 درصد مردم میخواهند زندگی کنند و کاری به مناقشه ایران و امریکا و اسرائیل و دوستی با روسیه و چین ندارند. اول نیازهای اولیه مردم را برآورده کنید تورم را مهار کنید قدرت خرید مردم را افزایش دهید بعد بروید به دنبال کارهای دیگر.