انکار حاکمان چنان نخ نما شده است که خودشان هم نمیتوانند با تأکیدهای گذشته لب به سخن بگشایند. همه دست اندرکاران حکومت وحاکمیت باید پاسخگوی دوران زمامداری خود باشند و به جای فرافکنی دربرابرپرسش های ژرف ومعنادار راه فرار را بر نگزینند.
پیش بینیهای توهم آلود درمیدان واقعیت جای خودرا به شکستهای جبران ناپذیر دادهاند، ولی هنوز برخی برطبل پیروزی کوبیده وبه جای پاسخگویی طلب کارهم شدهاند. همهه این روزها هم که برای گم شدن صداهای مردمی است ره به جائی نخواهد برد. اگر این روزها دوباره حجاب را سر نیزه کردهاند نه از سر درد بلکه برای گم شدن رد فسادها وناکارآمدی هاست، سرگرم شدن به پوشش یعنی مسائل بنیادین را وانهادن وفرصت طرح پرسشهای اساسی را از میان بردن!؟ آنها نمیخواهند پاسخگوی رفتارها واقدامات وسخنان وهم آلود خود باشند. برای پوشیده ماندن چهره حقیقت. وبه گمان خودشان برای فرار از ملامت مردم از قله شعار پائین نیامده درحالی که درهم شکستن هارا میبینند ولی دیواری بلند از حاشا ساخته ودرپناه آن جای خوش کردهاند.
خردمندی در تکرار. شعار وبرطبل همیشه پیروزی کوبیدن نیست. شکست هم بخشی از زندگیاست. چرا هیچ شکستی برای این گروه آموزتده نیست؟
هرکس که شکست را نبیند وانکار کند هیچ گاه به پیروزی نمیرسد.
گروهی که تنها به قاضی میروند وراضی برمی گردند وجماعتی که تنها میگویند ونمی شنوند راه سعادت را برخود ومردمان بستهاند.
ومردمان خسته درمیان توهم وکج فهمی داخلی وتوطئه های گسترده خارجی فرصت زندگی را از دست میدهند.
اگر خرد میدان دار میشد وخردمندان فرصت مییافتند سرنوشت ملک وملت این نمیشد.!