سالهاست که دلسوزان و کارشناسان برجسته کشور هشدار میدهند و خطرات را دربرابر چشم حاکمان قرار میدهند ولی دریغ از اندکیهوشیاری وآینده نگری !
دل خوش بودن به شعار مرگ براین وآن وسرگرم بودن به مواردی که در راستای منافع ملی نیست پیامدی جز آنچه به آن رسیدهایم ندارد.
درهرجای دیگر هر فرصتی را برای حل مشکل میشناسند و میسازند و در اینجا از فرصتها خطر وتهدید ساخته میشود .
بازی دنیا با ما به جاهای بد وخطرناکی رسیده است . بازیساز ما را وارد میدان های خطرناک ودلهره آور کرده است.
مگر میشود این همه بدون توجه به منافع ملی گام برداشت ؟مگر میشود سخن این همه کارشناس درحوزه های گوناگون را نادیده گرفت!؟ وهزاران مگر دیگر ؟
جامعه ما به هزاران دلیل دچار افسردگی است .به خاطر زندگیهای از دست رفته و شادی های غارت شده دل ودماغی برای کسی نمانده است .
کارشناسان و سیاسیون نیز دچار افسردگی سیاسی شدهاند چون هرچه میگویند کسی نمیشنود.
وهرچه هشدار میدهند و راه مینمایند به هیچ گرفته میشود. اینک هیچ راه حل اثربخشی جز بازگشت تمام وکمال به مردم وپذیرفتن اصلاحات ساختاری اعم از سیاسی واقتصادی واجتماعی وفرهنگی و… وجود ندارد.
دوران تغییرات آهسته وگام به گام هم سپری شده است . بهتر آن است که حاکمیت آشکارا وبدون پرده پوشی روی آوردن به تغییرات بنیادین وپایهای را اعلام نماید.
انتخابات آزاد و بدون نظارت استصوابی و پیش هنگام میتواند آغاز این مرحله و گام پایهای برای تغییرات ساختاری ناگزیر باشد. ادامه راه گذشته پیامدهایی جز آنچه دربرابر ماست نخواهد داشت.