در جهانی که مرزهای سیاسی به سرعت در حال تغییرند و تأثیر قدرت نرم جایگزین زور نظامی شده است، حفظ و ترویج هویت فرهنگی ایران نه تنها ضرورتی ملی بلکه ابزاری مؤثر در دیپلماسی بینالمللی به شمار میرود.
دیپلماسی فرهنگی، یا همان دیپلماسی نرم، امروز یکی از کارآمدترین ابزارهای سیاست خارجی کشورهاست. کشورهایی که از قدرت فرهنگی غنی برخوردارند، میتوانند از هنر، زبان، ادبیات و سبک زندگی خود برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی و ارتقای جایگاه جهانی خویش بهره گیرند. ایران با داشتن میراثی از تمدنهای باستانی، آیینهای کهن، فرشهای دستباف، صنایع دستی و آثار هنری پرمغز، ظرفیت آن را دارد که در عرصه جهانی، به عنوان نماد اصالت و زیبایی شناخته شود. این حضور فرهنگی، میتواند تصویری واقعیتر و انسانیتر از ایران در جهان ارائه دهد؛ تصویری که با گفتوگو، هنر و تبادل فرهنگی ساخته میشود، نه با تقابل و سوءبرداشت.
در این میان، حمایت از آثار ایرانیِ ریشهدار در فرهنگ و تمدن کشور نقشی حیاتی دارد. از فرش و مینیاتور گرفته تا خوشنویسی، معماری سنتی، موسیقی نواحی و صنایع دستی محلی، هر یک نماینده بخشی از روح ایرانی هستند. دولت، بخش خصوصی و جامعه مدنی باید با همافزایی، از این سرمایهها حفاظت و آنها را به زبان روز جهانی ترجمه کنند. برگزاری نمایشگاههای بینالمللی، حضور در جشنوارههای هنری جهان، و دیجیتالسازی آثار اصیل ایرانی از جمله راهکارهایی است که میتواند موجب شناساندن این گنجینهها به بازارهای فرهنگی جهان شود.
از سوی دیگر، لزوم بازاریابی فرهنگی امروز بیش از هر زمان دیگری احساس میشود. همانگونه که کالاهای اقتصادی نیاز به برند و تبلیغ دارند، محصولات فرهنگی نیز بدون بازاریابی مؤثر نمیتوانند در بازار جهانی جایگاهی پایدار بیابند. برند «ایران» میتواند با تکیه بر ارزشهای اصیل خود ـ مانند میهماننوازی، خرد جمعی، زیباییشناسی و صلحدوستی ـ در عرصه فرهنگی جهان بدرخشد. این امر مستلزم آموزش نسل جوان در زمینه کارآفرینی فرهنگی، بهرهگیری از رسانههای دیجیتال و همکاری میان نهادهای فرهنگی و بازرگانی است.
حضور فرهنگی ایران در جهان، نوعی دیپلماسی صلحطلبانه است که ریشه در درک متقابل ملتها دارد. هر بار که یک فرش ایرانی در خانهای در اروپا گسترده میشود، یا شعری از مولانا در دانشگاهی در آمریکا خوانده میشود، ایران در آن نقطه از جهان حضور مییابد. چنین حضوری، مرز نمیشناسد و ماندگارتر از هر قرارداد سیاسی است. بنابراین، حفظ و ترویج هویت فرهنگی ایران نه تنها پاسداری از میراث نیاکان، بلکه سرمایهگذاری در آیندهای است که در آن، ایران با صدای فرهنگ خود با جهان سخن میگوید.
آیا دولت و کارگزاران فرهنگی آماده هستند تا ادامه حرکتهای فردی را در زمینه فرهنگ پروری پاس بدارندو اهالی فکر و فرهنگ را برای رسیدن به هدفی متعالی یاری کنند؟