در پناه این سیاستها بسیاری از فرصتها ازدسترفته و کشورهای همسایه سهم ایران را در حوزههای گوناگون از آن خود کردهاند، ادامه این روش سودی را نصیب کشور نمیکند و اگر ایران تاکنون توانسته است بماند به دلیل بنیه قوی و پایههای استواری است که شکستها و تهدیدها آن را درهم نشکسته است وگرنه دستهای داخلی و خارجی پنهان و پیدای فراوان برای ویرانی درهمتنیده شدهاند. آنچه اسباب نگرانی است تنهایی راهبردی است. این تنهایی در کنار فروپاشی اجتماعی و فاصله بین مردم و حکومت زمینههای زیاد خواهیها و دستاندازیهای سرزمینی را فراهم میکند.
ادعای مالکیت جزایر ایرانی نمونهای است که توان مالی و ارتباطات سیاسی کشورهای حاشیه خلیجفارس آن را به مقولهای قابلتوجه تبدیل کرده است.
تصمیم درست هنر سیاسی هم هست که در بزنگاههای سخت و دشوار امکان گشودن راهی بهسوی کامیابی ورهائی از فروافتادن به دامها و تلههای رنگارنگ را در پی دارد.
اکنون همان بزنگاه التهاب آفرینی است که تصمیمی درست و راهبردی آینده روشنتر برای ایران را رقم خواهد زد.
یک نمونه تاریخی پذیرش قطعنامه 598 و پایان جنگ ایران و عراق در سال 1367 بود. آن تصمیم شجاعانه جام زهر نبود تصمیمی مسئولانه و خردمندانه بود که از کشتار و ویرانی بیشتر و فروپاشیهای بنیاد بربادده جلوگیری کرد.
پایان جنگ هم اگر همزمان با بازپسگیری خرمشهر رخ میداد بهتر و کمزیان تر بود ولی نشد!
اگر به توصیه امام خمینی هم عمل شده بود و چرایی رسیدن جنگ به آن سرانجام بررسیشده بود جایی برای بزرگنمائیها و رجزخوانیها و پارهای از میداندارها باقی نمیماند.
تاریخ برای آموختن است. مبارزه با واقعیت ره بهجایی نخواهد برد.
جنگ واقعیتی بود که هنوز هم روایتهای درست با چالشهای جدی همراه است، بسیاری که باید پاسخ بگویند. همچنان رجز میخوانند.