اسلام در میان سخنان برخی از روحانیون و صاحبان تریبون تند و غیر قابل انعطاف جلوه می کند درحالیکه در بیان آیت الله جوادی آملی با اسلامی رحمانی روبرو می شویم. این تفاوت از قرائت های اسلام ناشی می شود یا اسلام واقعی این دینی رحمانی است؟
برای پاسخ دادن به این سوال باید دید کدام گروه بهتر دین را شناخته اند؟! زمانی یک منبری از دین حرف می زند. گاهی یک مداح سخنگوی دین می شود. و زمانی دانشمندی چون آیت الله جوادی آملی از دین حرف می زند. قطعا سخنان ایشان معتبر است زیرا این شخصیت هم فقیه است، هم فیلسوف است، هم مفسر است.
قرائت مختلف از دین حاصل دخالت دادن نگاه شخصی است. برخی عقاید خود را در قالب دستور دین به جامعه تحمیل می کنند.
برای درک بهتر اسلام رحمانی شما را به مرور ماجرای معروف فتح مکه توجه می دهم. وقتی سپاه اسلام وارد مکه شد علم در دست "سعد ابن عباده" بود. او یکی از سرداران اسلام بود و علم به دست دور خانه خدا چرخید و داد می زد که: "الیوم، یوم الملحمه" یوم الحمه یعنی روز داغ کردن است.
بعد از 8 سال جنگیدن با کفار قریش در روزی که پیامبر بر مکه مسلط شده است و بعد از آنهمه کشته از طایفه و اصحاب پیامبر، گفتن این نکته به کفار که امروز پیغمبر شما را داغ خواهد کرد حرف بی راهی نبود بخصوص که در آن دوران جنگ یعنی همین مسائل. اما آن حرف ها نظر سعد ابن عباده نسبت به دین اسلام بود نه حکم اسلام.
وقتی خبر به پیامبر رسید گفتند سخنگوی ما علی ابن ابی طالب است و فرمانم داد تا علم را به دست علی بدهند. پیامبر به حضرت علی ع نفرمود چه بگوید زیرا می دانست امیرالمومنین سخنگوی اسلام است نه تریبون عقاید و نظرات شخصی خودش. در روایت آمده است که حضرت علی ع پس از گرفتن علم گفت: "الیوم، یوم المرحمه" یعنی امروز روز رحمت است. یعنی امروز رحمت خدا را می بینید امروز محبت این دین را می بینید. امروز چهره واقعی دین اسلام را می بیند. در ادامه تاریخ هم دو نگاه عمده نسبت به اسلام وجود دارد. یکی نگاه سعد ابن عباده و دیگری نگاه علی ابن ابی طالب. نگاه تندخویی که اسلام را از استنباط خود می بیند. نمی توان طرفداران این نگاه را خارج از اسلام دیدد آن ها هم مسلمان هستند ولی سطح و فهم این جماعت تندخو در همین حد است. و یک نگاه نگاهی علی است نگاهی که اسلام رحمانی را معرفی می کند. نگاهی که به شهادت تاریخ، نگاه مورد تایید و مورد قبول پیامبر اسلام ص است.
آیت الله جوادی آملی در سخنان اخیر خود به خشونت پرهیزی اشاره کرده اند و مسئولین را به تعامل با دنیا توصیه می کنند. چرا پشت تریبون ها کمتر با چنین نگاه عالمانه، منصف و میانه رویی مواجه می شویم؟
به شخصیت گوینده حرف توجه کنید. اگر روزی طلبه ای مثل من حرفی زد به کنار ولی وقتی آقای جوادی آملی حرف می زند ایشان درست می گوید. چون اصل دین را بیان می کند. ایشان جوهر دین را شناخته است. آیت الله جوادی آملی کسی است که اسلام را خوانده است. ایشان تک بعدی نیست و فقه، اصول و فلسفه اسلامی و کلام اسلامی را خوانده است. کسانی که در کشور های اسلامی به نام دین دستوراتی صادر می کنند که بگیرید و ببندید، این ها از جنس سعد ابن عباده هستند که پیغمبر خدا مصلحت نمی دانست علم اسلام در دست آن ها باشد. در دنیای اسلام تعداد شخصیت های دانشمندی مثل آیت الله جوادی آملی به تعداد انگشتان دست نمی رسد. حرف چند نفر را می شود صد درصدی قبول کرد چون حرفشان حرف حساب است. یکی از این افراد آیت الله جوادی آملی و دیگری شهید مطهری است. این ها خودشان تئوریسین هستند. یکی مثل حسن عباسی ادعا می کند تئوریسین است ولی از هر صد حرفش نود مورد به درد نمی خورد.
آقای جوادی آملی، تریبون واقعی دین اهل بیتی هستند. دینی که بسیاری فقط ادعایش را دارند و تنها حرف اش را می زنند. افراد لاییک با سخنان ایشان از اسلام که همان دین واقعی پیامبر و دین اهل بیت و دین حضرت علی و دین امام باقر و امام صادق است مجذوب اسلام می شوند. متاسفانه عده ای دین واقعی را نمی شناسند و از دین حرف می زنند و به گمان من عده ای نمی خواهند از دین واقعی با مردم حرف بزنند.
یکی از بخش های سخنان اخیر آقای جوادی آملی در ستایش نقد بود. نگاه اسلام به نقد چیست؟
امیرالمومنین بالای منبر می گفت اگر من اشکالی دارم به من بگویید. این یک دستور برای مسئولین است. چون ادعا می کنیم ما شیعه هستیم و حکومت اسلامی داریم. یک وجه مظلومیت حضرت علی هم متوجه ما است که ادعای شیعه بودن داریم و ادعا داریم حکومت اسلامی داریم ولی در عمل مخالف سنت امیرالمومنین عمل می کنیم. حضرت علی ع با انتقاد شدید هم با ملایمت برخورد می کرد. حضرت وقتی بالای منبر بود از پایین منبر آرزوی مرگ اش ایشان را می کردند ولی حضرت نه تنها در وادی نقد بلکه در وادی آزادی بیان هم حکومتی داشت که با امروز ما فاصله دارد. اَشْعَث بْن قَیس کِنْدی مسجدی روبروی مسجد کوفه ساخته بود که جزو مساجد اربعه ملعونه است. در هر اذان این مسجد صدای موذن بلند می شد که اشهد ان علی عدو الله یعنی علی دشمن خدا است. ولی حضرت می فرمود او نظر اش را می گوید. واقعه برخورد های اشعث با امیرالمومنین مربوط به زمان حکومت حضرت علی ع است ولی ایشان با اینکه در قدرت بودند به یارانش اجازه نمی داد با مخالف برخورد کنند. حضرت علی ع در مورد اشعث فرموده بودند تا زمانی که دست به اسلحه نبرده و جامعه را ناامن نکرده است با او کاری نداشته باشید. نقد پذیری و آزادی بیان از منظر اسلام در این حد است. به عقیده اسلام تا زمانی که فردی دست به اسلحه نبرده و جامعه را ناامن نکرده است باید به او اجازه داد تا هر نقد و نظری دارد بیان کند. بر این اساس و طبق قواعد اسلام واقعی بود که شهید مطهری در ابتدای انقلاب اعلام کرد از مارکسیست ها، لبرال ها و هر مکتبی دعوت کنید تا در تلوزیون ما را نقد کنند و با آن ها مناظره کنیم. ایشان هم به عنوان فردی که امام وی را قبول داشت اظهار می کرد که باید مناظره کنیم و اسلام باید باز باشد. زیرا مبلغ و عالم اسلام واقعی بود و خود را آنقدر قرص می دید که می توانست با مارکسیست ها و توده ای ها و هر فکر و نحله ای مناظره کند. در ابتدای انقلاب آقایان جوادی آملی و شهید مطهری، سروش و دیگران در برنامه های تلوزیونی حاضر شدند و مناظره کردند. نقد می شنوند و پاسخ می دهند و نقد می کنند. غیر از این درست نیست. مگر نه اینکه اسلام از ما مسلمانان خواسته است که حرف حق بزنیم. و در مقابل از حاکمان اسلامی می خواهد که صبر کنند. پیامبر و حضرت علی بر این روش بودند.